خشم عمومی میتواند نتایج سازندهای داشته باشد؟ اقتصاد بزرگنمايي: راه ترقی - از دیدگاه شما، اعتراضها و خشم مردم علیه بیعدالتی و ظلم ممکن است شرایط بد جامعه و زندگی اجتماعی را بهتر کند یا فقط به ایجاد وضعیتی آشفته منجر میشود؟مقالههای مرتبط: اجازه ندهید خشم، زندگی و حرفه شما را نابود کند آیا افراد خشمگین و عصبی هوش پایینی دارند؟ خشم و نارضایتی مردم از موضوعات مختلف در همهی نقاط دنیا وجود دارد. این خشم و نارضایتی ممکن است در میان دو جناح سیاسی باشد یا مردم در رسانههای اجتماعی یا با اعتراضهای خیابانی عصبانیت شدید خود را دربارهی بیعدالتیهای مختلف اعلام کنند. این اعتراضها ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد؛ از دلایل مذهبی گرفته تا مخالفتهای مرتبطبا تبعیض نژادی. دراینمیان، این سؤال در میان صاحبنظران مطرح شده است: «این خشم و نارضایتی مانع ایجاد گفتوگویهای مسالمتآمیز در میان شهروندان میشود؟» ممکن است وقتی از شما پرسیده شود «دیدگاه شما دربارهی اعتراضهای مردمی چیست؟»، بدون اینکه دلیلی برای اثبات گفتههای خود داشته باشید، با قاطعیت بگویید «این اعتراضها ممکن است باعث حل مشکلات شود». ممکن است دیدگاه شما کاملا متفاوت باشد و معتقد باشید این اعتراض کاری احمقانه است و فقط باعث دورشدن اعضای جامعه از یکدیگر میشود. باوجوداین، تصور میشود اغلب مردم نگرشی منفی به خشم عمومی دارند و معتقدند بیشتر از اینکه زمینهی گفتوگوهای سازنده را فراهم کند، فقط باعث ایجاد تعصب بیجا و روزافزون در میان مردم جامعه میشود. عدهای خشم عمومی مردم را مثبت و عدهای دیگر منفی میدانند مدت زیادی است که بحثی مشابه این در میان صاحبنظران روانشناسی اخلاقی و روانشناسی گروهی که دو حوزهی متفاوت روانشناسی هستند، به مبحثی ادامهدار تبدیل شده است. روانشناسی اخلاقی مطالعهی قضاوت مردم دربارهی درست یا نادرست بودن موضوعات مختلف و روانشناسی گروهی مطالعهی تعامل بیرون گروههای مختلف همچون گروههای زنان و مردان و گروههای نژادی و قومی و مذهبی را شامل میشود. متخصصان روانشناسی اخلاقی جنبهی منفی خشم عمومی را درنظر میگیرند و معتقدند این حالت به ایجاد رفتار تنشآمیز و بیپروایانه در میان افراد متخلّف و قانونشکن منجر میشود. افزونبراین، پژوهشگران برجستهی حوزهی روانشناسی گروهی به جنبهی مثبت خشم عمومی توجه میکنند و بر این باورند که این خشم باعث ایجاد پیوندی ناگسستنی میان اعضای گروههای معترض به بیعدالتیهای مختلف میشود. همانطورکه میبینید نگرشهای کاملا متضادی درمقابل خشم عمومی وجود دارد؛ بنابراین، چگونه میتوان دربارهی خوب یا بد بودن ماهیت خشم عمومی نظر قطعی داد؟ این سؤال ذهن بسیاری از روانشناسان را درگیر کرده است. ویکتوریا اسپرینگ و دایرل کامرون و مینا سیکارا، مقالهای با هدف تعیین موضعی صریح دربارهی خشم عمومی تألیف کردهاند. مؤلفان این مقاله معتقدند مشکل اصلی درزمینهی این موضوع، طرز تفکر مردم دربارهی دلیل آغاز خشم است. بهنظر میرسد موضوع بیشتر گفتوگوها مرتبطبا خشم اخلاقی، به خوب یا بد بودن خشم بهعنوان احساسی عاطفی مربوط میشود. خشم اخلاقی خشمی است که فرد فکر میکند حق با او است و طرف مقابل خود را مقصر میداند. کارشناسان خبره و سیاستمداران جناحهای سیاسی آمریکا (جمهوریخواهها و دموکراتها) همیشه اعضای حزب مقابل خود را به هتک حرمت متهم میکنند. پژوهشگران روانشناسی معتقدند خشم اخلاقی درواقع، راهکاری برای ابزار انگیزههای خودخواهانه است. حتی بیان کلمهی اخلاقی درکنار کلمهی خشم ممکن است این نگرش را در ما ایجاد کند که به خشم بهعنوان عملی اخلاقی نگاه کنیم. شاید سؤال «خشم عمومی خوب است یا بد؟» سؤال مدنظر ما نباشد. بههرحال، عواطف بهخودیخود اخلاقی یا غیراخلاقی نیستند. تنها چیزی که میتواند خوب یا بد باشد، عمل ما برپایهی عواطف است. درصورتیکه خشم عمومی بهجای اینکه از جنبهی روانی بررسی شود، ازلحاظ عملی مدنظر قرار گیرد و این سؤال مطرح شود که «خشم عمومی چه زمانی مثبت و چه زمانی منفی تلقی میشود؟» یا اینکه «خشم عمومی و اعتراض مردمی چه زمانی بیشترین تأثیر را برای تغییر اجتماعی یا تخریب اجتماعی میگذارد؟»، نگرشها به این نوع خشم چگونه تغییر میکند. نگاه ما به خشم عمومی بهعنوان رفتاری عاطفی که میتواند درست یا اشتباه باشد، اصلا نگاه مناسبی نیست و معایب زیادی دارد. اگر خشم عمومی رفتاری باشد که بتوان دربارهی خوب یا بد بودن آن قضاوت کرد، میتوان گفت در مردم نیز میتوان چنین حالتی را ایجاد کرد. در این حالت، مثلا بهجای ناراحتشدن برای تخلفی اخلاقی، محکومیت آن تخلف بهتدریج بهعنوان امری غیراخلاقی درنظر گرفته میشود. برای نمونه، بیشتر افراد عضو گروههای مختلف در واکنش به متهمشدن آنها به متعصببودن از خود دفاع میکنند و خشم خود را نشان میدهند و این حالت به گرایشی تثبیتشده در میان این افراد تبدیل میشود. این کار موجب میشود خشم مردم دربرابر اتهامی بدتر شود که به آنها وارد شده و دلیل آغاز این خشم است. کمشدن عصبانیت افراد باعث میشود مجبور نشوند پاسخگوی مسائل مختلف باشند. بهطورکلی، میتوان گفت بهندرت میتوان به خشم ساختگی پاسخی محترمانه داد و این نوع خشم باعث میشود بهجای اینکه مقصر اصلی سرزنش شود، فردی شماتت شود که به وی بیعدالتی و ظلم شده است. متأسفانه قضاوت دربارهی خوب یا بد بودن خشم عمومی بیشتر برای افرادِ دچار محرومیت اجتماعی استفاده میشود و همین امر این رویکرد را خطرناک میکند. در این رویکرد، برای شروع کار افراد خاصی از یک گروه بهطور کلی عصبانیتر از سایر افراد گروه درنظر گرفته میشوند. بهعنوان مثال، اگر به تفکر قالبی دربارهی عصبانیت زنان سیاهپوست توجه کنیم، میفهمیم این زنان خشم نامعقول و توجیهناپذیر خود را درمقایسهبا سایر افراد بیشتر و سایر افراد بهنسبت سلامت روانی خود میزان متفاوتی از خشم را ابراز میکنند. تفکر قالبی نظری است که در ذهن افراد شکل گرفته و مانع شناخت درست سایر افراد و قضاوت درست دربارهی آنها میشود و حتی ممکن است این نوع تفکر باعث نسبتدادن ویژگیهای خاص به دیگران نیز شود. این نوع تفکر دربارهی مردان سیاهپوست و خشم مهارنشدنی آنها، موضع سیاستمداران سیاهپوست درمقابل عموم مردم را مشخص میکند؛ زیرا حتی اعتراض مسالمتآمیز این افراد، عصیانگری بزرگی تلقی میشود. البته، این موضوع فقط مختص افراد سیاهپوست نیست. این تحقیق این موضوع را ثابت کرد که افراد محروم از جامعه درمقایسهبا اکثریت مردم، بیشتر به اصول اخلاقی پایبندند. درضمن، در این تحقیق ثابت شد افرادی که دچار محرومیت اجتماعی هستند و درمقایسهبا افراد مهاجر تحمل بیشتری دارند؛ اما اگر چنین رفتاری نداشتند، درمقایسهبا افرادی که در اکثریت قرار داشتند و صبروتحمل آنها دقیقا بهاندازهی افراد طردشده از جامعه بود، به چشم افرادی غیراخلاقیتر دیده میشدند. بهعبارتِدیگر، وقتی اقلیت افراد شدیدتر قضاوت میشوند که خشم اخلاقی دربارهی مهاجرت را ابزار میکنند. معمولا خشم عمومی اقلیت جامعه منفی تلقی میشود آیا این موضوع بهمعنای این است که افراد محرومشده از جامعه باید از ابراز خشمشان خودداری کنند؟ اگر آنها خشمشان را فروببرند، ممکن است روزی نتوانند آن را کنترل کنند و خشم آنها به سلاحی علیه خودشان تبدیل شود؟ شاید این چنین باشد. البته، برخی از دانشپژوهان معتقدند تلاش برای کاهش خشم عمومی برای حفظ نظم جامعه، فقط به ایجاد وضعیتی آشفته و نابهسامان منجر میشود. درضمن، خشم مردم محروم از جامعه میتواند عاملی برای تسریع بههمپیوستن گروههای مختلف مردمی برای مبارزه درمقابل بیعدالتیها و ظلم باشد. همچنین، این پژوهشگران معتقدند خشم اصلا زمینهساز سرکوب مبارزهی اخلاقی و مقاومت علیه بیعدالتیها نیست. دربارهی سؤال «خشم عمومی چه زمانی اقدامی مثبت و چه زمانی اقدامی منفی تلقی میشود؟»، نمیتوان پاسخی مثبت داد. اگرچه در این مقاله به این نتیجه رسیدیم که خشم عمومی هم میتواند نتایج سازندهای داشته باشد و زندگی اجتماعی را بهتر کند و هم میتواند به پیامدهای مخرب منجر شود، محققان برای رسیدن به جواب این سؤال که «تشویق مردم به ابراز خشم خود بهعنوان فعالیت جمعی یا خشونت جمعی، نیازمند چه شرایطی است؟»، هنوز باید تلاش کنند. خشم عمومی مردم بسته به شرایط جامعه میتواند مخرب یا سازنده باشد واضح و مشخص است خشم میتواند عاملی مهم برای کاهش تبعیض در زمینههای گوناگون باشد. در تحقیقی که در این مقاله بررسی شد، ثابت شد خشم مرتبطبا تبعیض ممکن است نقش مهمی در کاهش تعصبات میان اقلیت مردم داشته باشد. کاهش تبعیض میتواند تاحدی ادامه پیدا کند که به ایجاد روابط اجتماعی مثبت در بین گروههای مختلف منجر شود. حتی ممکن است شواهد بیشتری برای اثبات نقش خشم در ایجاد نتایج مثبت وجود داشته باشد که ما از آنها بیاطلاع باشیم. درپایان، باید بگوییم نمیتوان قطعا گفت خشم عمومی مردم خوب یا بد است. خشم رفتار نیست و احساسی عاطفی محسوب میشود و نمیتوان دربارهی خوب یا بد بودن عواطف قضاوت کرد؛ بنابراین، خشم نیز مانند سایر عواطف هم میتواند سلاحی کشنده باشد و هم میتواند نقش ابزاری مفید را داشته باشد. جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۱:۴۵:۱۳ ۳۲ بازديد راه ترقی لینک کوتاه: https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/60132/