قرائت آمريکايي ها از نفوذ ايران در آمريکاي لاتين
نوشتارها
بزرگنمايي:
راه نو- بدون تاييد محتواي مقاله ( و نيز
ادبيات اتخاذ شده در آن که منطبق با نگرش طرف آمريکايي است)؛صرفا جهت شناخت
برداشت آمريکايي ها از نفوذ ايران در منطقه، ترجمه اين مقاله را منتشر مي
کند.
***
در کتاب «نفوذ راهبردي ايران در آمريکاي لاتين»
(«لگزينگتون بوکس»، ٢٠١٤)، جوزف هوماير و ايلان برمان، نويسندگان و
کارشناسان امنيت جهاني به تفصيل به شرح موضع جان کلي (که ترامپ وي را به
سمت وزير امنيت داخلي منصوب کرده است) درباره مجموعه مقالاتي مي پردازند که
با نگراني به نفوذ ايران در آمريکاي لاتين نگاه مي کند. اين اقدامات در
سال ١٩٧٩ به عنوان بخشي از راهبرد کلي ايران براي دستيابي به قدرت در جهان و
توليد جنگ افزار هسته اي آغاز شد. کارشناسان آمريکاي لاتين در اين کتاب
افشاگرانه جزئياتي را درباره اين که چگونه ايران در زير پوشش فعاليت هاي
تجاري و تبادلات فرهنگي، نفوذ در آمريکاي لاتين را پيگيري مي کند و از
ائتلاف و مبارزه مشترک با نيروهاي چپ آمريکاي لاتين بهره مي برد، بيان کرده
اند. کارشناسان بر اين باورند که ايران بيش از سه دهه است که توانسته
روابط مستحکم اقتصادي، سياسي و راهبردي با اين منطقه برقرار کند.
همان
طور که نويسندگان توضيح مي دهند، ايران نفوذ راهبردي خود را در آمريکاي
لاتين در سال ١٩٨٢ آغاز کرد. دست نشانده هاي بين المللي اين کشور، آموزه
هاي انقلاب اسلامي را با استفاده از شبکه اي جهاني از سفارت ها و مساجد و
زير پوشش ارتباطات مشروع تجاري، ديپلماتيک، فرهنگي و مذهبي صادر کردند. در
اين راه، حکومت اسلامي فعاليت هاي اطلاعاتي خود را پنهان کرد و خواستار
مصونيت ديپلماتيک و دسترسي به مجاري ارتباطي مخفيانه و دولت هاي محلي شد.
عوامل ايران به سراسر منطقه سفر کردند و اقليت هاي مسلماني را که در اين
منطقه زندگي مي کردند، يکپارچه و بنيادگرا و جوانان آمريکاي لاتين را جذب
کردند و به تبليغ مذهبي و آموزش و ارشاد آنها پرداختند.
وهوماير،
يراستار کتاب، مي گويد در سال ١٩٨٣ حکومت [ايران] مأموري به نام محسن
رباني، يکي از روحانيان اين کشور، را به عنوان وابسته بازرگاني براي تنظيم
توافق نامه هاي تجاري با آرژانتين و در ظاهر براي تأمين گوشت حلال براي
جمهوري اسلامي به آنجا اعزام کرد. رباني که در سال ١٩٩٤ طراح اصلي حمله
تروريستي در بوئنوس آيرس شد، ائتلاف با شيعيان آنجا و نيز فعالان تندرويي
را که خواستار تغيير قدرت و کنار رفتن ائتلاف هاي دمکراتيک و حذف نفوذ
آمريکا بودند، تقويت کرد. تجارت با ايران به اين فعالان در جلب حمايت سياسي
براي پيشبرد حاکميت استبدادي کمک کرد و آنها را قادر ساخت هزينه هاي
اجتماعي هنگفت را روانه کشورهاي خود کنند و بر انتخابات تأثير بگذارند.
زماني که نهادهاي تروريستي مانند «حزب الله»، دست نشانده ايران و «سپاه
پاسداران انقلاب اسلامي ايران» به منطقه آمدند، در مبارزه گروه هاي
بنيادگراي داخلي همچون «نيروهاي مسلح انقلابي کلمبيا» (FARC) و [گروه شبه
نظامي] «راه درخشان» با آمريکا و ضديت شان با يهوديان و اسرائيل به آنها
پيوستند.
نويسندگان به بررسي اين مسئله پرداخته اند که چگونه با توجه به
جمعيت زيادي از مسلمانان که از اسرائيل ابراز انزجار مي کنند، نگاه ها روي
بزرگ ترين جمعيت يهوديان در آمريکاي جنوبي، يعني ٢٣٠ هزار يهودي در
آرژانتين، متمرکز شد. در سال ١٩٩٢، گروه تروريستي مرتبط با «حزب الله»
مسئوليت بمب گذاري در سفارتخانه اسرائيل در بوئنوس آيرس را بر عهده گرفت.
در سال ١٩٩٤، «حزب الله» مرتکب مرگبارترين بمب گذاري در تاريخ آرژانتين شد و
مرکز جامعه يهودي «انجمن يهوديان آرژانتين و اسرائيل» (آميا) را در بوئنوس
آيرس بمب گذاري کرد که در اثر آن ٨٩ نفر کشته و صدها نفر زخمي شدند.
اين
مجموعه مقاله، آگاهانه نقش هوگو چاوز، ديکتاتور ونزوئلا، را بررسي مي کند.
وي پس از رئيس جمهور شدن در سال ١٩٩٩، روابطي نزديک با ايران برقرار کرد و
حسن نصرالله، رهبر «حزب الله» را قهرمان خواند. او همچنين خواستار پيگرد
قضايي آريل شارون، رهبر اسرائيل و رئيس جمهور جرج دابليو بوش به جرم کشتار
جمعي شد. چاوز توانست به ايران کمک کند بر موانع حاصل از تحريم هاي اقتصادي
غلبه کند و وارد فعاليت هاي مشروع و نامشروعي شود که دستيابي به مواد
معدني بسيار مهم براي توليد جنگ افزارهاي هسته اي، قاچاق مواد مخدر و
پولشويي نمونه اي از آنها است. چاوز کابينه خود را از اسلام گراها پر کرد و
به يکي از شرکاي نزديک محمود احمدي نژاد، رئيس جمهور وقت ايران، تبديل شد.
به گفته مؤلفان اين کتاب، در اين دوره نفوذ ايران در کشورهاي آمريکاي
لاتين افزايش چشمگيري داشت.
چاوز با فيدل کاسترو، نخستين رهبري که
جمهوري اسلامي را به رسميت شناخت و از ايران دعوت کرد نخستين سفارتخانه خود
را در آمريکاي لاتين در هاوانا باز کند، همکاري نزديکي داشت. چاوز و
کاسترو هر دو از «انقلاب بوليواري» سوسياليست براي ايجاد «نظمي نوين در
جهان» حمايت مي کردند؛ نظمي که در آن آمريکاي لاتين بخشي از انقلاب جهاني،
نه مانند انقلاب ايران، باشد. در سال ٢٠٠٤، آنها «ائتلاف بوليواري براي
مردم آمريکاي ما» يا «آلبا» را بنيان نهادند.
نويسندگان کتاب «نفوذ
ايران در آمريکاي لاتين»، به بررسي اين موضوع پرداختند که چگونه در اين ١٠
سال و اندي بر اهميت راهبردي «آلبا» در آمريکاي لاتين افزوده و موجب فساد و
انحراف اصلاحات دمکراتيک در منطقه شد. هدف «آليا» ايجاد ائتلاف آمريکاي
لاتين به رهبري ونزوئلا و کوبا با استفاده از بازيگران غير دولتي و جنايات
سازمان يافته چندمليتي براي ايجاد جهاني پسا آمريکايي بود. در سال ٢٠١٠
ميلادي، ايران و سوريه به عنوان اعضاي ناظر وارد اين سازمان شدند. چاوز
براي آموزش ارتش خود در جنگ نامتقارن و استفاده از نيروهاي شورشي در برابر
ارتش، با ايران و «حزب الله» همکاري کرد. ايران اعتبار يک مدرسه آموزش
نظامي را در بوليوي و نيز مراکز آموزش «حزب الله» را در ديگر کشورها تأمين
کرد. «حزب الله» به شدت درگير قاچاق مواد مخدر و پولشويي در منطقه مرزي
ميان سه کشور آرژانتين، پاراگوئه و برزيل شد. اين گروه با ارسال کوکائين از
مکزيک و کلمبيا به خاورميانه و اروپا،
ميليون ها دلار درآمد به دست
آورد. «حزب الله» از حضور خود در آمريکاي لاتين براي افزايش درآمد خود براي
عمليات بين المللي از مهاجران لبنان و سوريه و جذب، آموزش و تبليغ مذهبي
در ميان مردم آمريکاي لاتين استفاده کرد.
سود زيادي از رابطه با کشورهاي
عضو «آلبا» عايد ايران شد. آنها در برابر تحريم ها ايستادند و تلاش کردند
هر گونه کوشش براي منزوي کردن جمهوري اسلامي را ناکام کنند و عرصه اي رسانه
اي براي ايران در منطقه به وجود آورده و از مخالفت ايران با اقدامات و
تلاش هاي «آژانس بين المللي انرژي هسته اي» درباره برنامه جنگ افزار هسته
اي اين کشور حمايت کنند. علاوه بر اين، ايران از طريق «آلبا» تحريم هاي بين
المللي را دور زد و با ايجاد شرکت هاي جعلي، پولشويي و تزريق نقدينگي به
نظام هاي مالي کشورهاي عضو «آلبا» براي شرکت هاي سودآور، تجاري يا جنايي از
زير بار پاسخگويي به مقامات مالي شانه خالي کرد.
«نفوذ راهبردي ايران
در آمريکاي لاتين» اثر با ارزشي در زمينه ارائه تصويري کلي از نفوذ ايران
در آمريکاي جنوبي و مرکزي و حوزه درياي کارائيب محسوب مي شود. اين کتاب
پرسش هايي را نيز درباره آينده منطقه مطرح مي کند. پس از مرگ چاوز و رکود
اقتصادي در ونزوئلا و ديگر کشورهاي آمريکاي لاتين، مسير روابط ايران و
آمريکاي لاتين تغيير کرده است. ايران در بسياري از کشورهاي اين منطقه
منافعي تجاري دارد و براي تقويت روابط سياسي و اقتصادي خود تلاش مي کند. با
وجود ادله کافي مبني بر دست داشتن اين کشور در بمب گذاري «آميا» و افزايش
نفرت عمومي به علت مرگ مشکوک آلبرتو نيسمن، دادستان کل آرژانتين، در ژانويه
سال ٢٠١٥، ايران همچنان ادعا مي کند در آن بمب گذاري دخالت نداشته است.
بسياري از کشورهاي آمريکاي لاتين از نفوذ ايران، گردهمايي هاي اطلاعاتي در
منطقه و جايگاه اين کشور به عنوان حامي تروريسم دولتي نگران هستند.
انتخاب
دونالد ترامپ ممکن است نشانه تغيير اوضاع در منطقه باشد. ترامپ بارها به
طور مؤکد مخالفت خود را با توافق هسته اي ايران بيان کرده است؛ وضعيتي که
ممکن است به معناي اعمال دوباره تحريم ها باشد. به همين صورت، حکم «دادگاه
قانون اساسي کلمبيا» براي فراهم شدن امکان تصويب قرارداد صلح با «نيرو هاي
مسلح انقلابي کلمبيا»، گروه متحد با «حزب الله»، در کنگره ممکن است زمينه
پيش از اين آماده براي تروريسم اسلامي در آمريکاي جنوبي را محدود کند. به
علاوه، حضور رو به افزايش حکومت هاي طرفدار اروپا در آرژانتين، کلمبيا،
اکوادور، پرو و برزيل مي تواند در استقبال از محدود شدن ادامه قبضه ايران
بر قدرت در اين منطقه نقش داشته باشد. در پايان بايد گفت در خوش بينانه
ترين حالت، ژنرال جان کِلي، فرمانده بازنشسته تفنگداران دريايي آمريکا، به
عنوان نامزد وزارت امنيت داخلي، استفاده ايران از آمريکاي لاتين، به عنوان
متحدي براي عمليات تروريستي را اگر نگوييم به طور کامل حذف مي کند، اما
ممکن است به شدت محدود کند.
لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/7995/