سوالات نمایندگان غیرطبیعی نبود. این پرسشها واقعا در جامعه
وجود داشت. حتی این پرسشها از سوی هواداران دولت هم از موضع نقد مطرح
میشد و نمیتوان این پرسشها را از منظر برخورد جناحی با رئیسجمهور در
نظر گرفت. واقعیت این است كه دولت باید از قبل در قبال دغدغههای مطرح شده،
اقدامات جدی انجام میداد ولی متاسفانه انجام نشد. دولت حداقل باید پس از
مشاهده نتایج نادرست و نامطلوب اقدامات كارگزاران خود، سیاستها را تغییر
میداد یا اینکه كارگزاران ضعیف را برکنار میکرد که حتی این كار هم صورت
نگرفت. بنابراین بنده اقدام مجلس را اقدامی طبیعی و شاید حداقل كاری
میدانم كه باید انجام میدادند. دولت باید درك كند كه محصول عمل آنها
گسترش فقر و شكاف طبقاتی گسترده بوده است. چه كسی باید پاسخگوی فقر و
اضطراب روانی اقشار وسیعی از جامعه باشد؟ دولت باید این حساسیتها را درك
كند.
آقای روحانی تنها در مورد تجمع فیضیه قم اظهارنظر
کردند ولی با وجود ناگفتههایی که داشتند درنهایت باز هم سکوت را در برابر
ناگفتهها ترجیح دادند. این در حالی است که مردم، فعالان و کارشناسان سیاسی
منتظر بودند تا حقایقی را بشنوند. علت سکوت رئیسجمهور و خودداری ایشان از
بیان ناگفتهها را چه میدانید؟
ویتگنشتاین فیلسوف معروف سخنی به این مضمون دارد «جایی كه كسی
نمیتواند سخن بگوید، بهتر است ساكت بماند». آقای روحانی یا هر كس دیگری
كه سخنانی برای افشا دارند یا افشای تخلفات است یا خیر؛ اگر تخلف انجام
شده، سكوت جرم است نه لطف و اگر مسائل حاشیهای و شخصی است، افشای مسائل
شخصی ربطی به ما ندارد. بنابراین به گمان من نباید اجازه داد هیچكس از فضای
بلوف افشاگری بهره ببرد. فكر هم نمیكنم رئیسجمهور روحانی اهل بازی
افشاگری باشد.
سکوت آقای روحانی را میتوان به نوعی در نظرگرفتن مصلحت کشور در شرایط کنونی دانست؟ تحلیل شما از این مساله چیست؟
هیچ مصلحتی فراتر از راستی نیست اما گاهی عقل حكم میكند كه
حقایق در جایی كه امكان اثر دارد نه در جایی كه دشمنان مترصد بهرهگیری
هستند، بیان شود. اگر سكوت گاهی مصلحت باشد اما دروغ هیچگاه به مصلحت نیست.
به گمانم رئیسجمهور در این چند سال باقیمانده اساسا رویكرد شخصی و
مدیریتی خود و كابینهاش را تغییر دهد تا نامی نیك از خود بهجای گذارد
والا اینگونه كه من میبینم ریاست جمهوری تبدیل به میدان بازی شده است كه
افراد در آن ظرف ٤ یا هشت سال تمام سرمایه اعتبار خود را میبازند و
میروند؛ این برای كشور ما كه مرامی دینی دارد، اصلا مناسب نیست.
با توجه به اینکه همه از پاسخگویی دولت و وزرای دولت
در مجلس سخن گفتهاند ولی در عمل مشاهده کردیم که در استیضاح وزیر سابق کار
برخورد نمایندگان مجلس، بسیار نامناسب و دور از شأن نمایندگان مردم بوده
است. این رفتارها مانع پاسخگویی و حضور وزرا در مجلس نخواهد شد؟
بنده نمیتوانم درباره محتوای سخنان نمایندگان یا وزیر قضاوت
كنم زیرا لازمه آن آگاهی از اطلاعاتی است كه من به آن دسترسی ندارم. اما
میدانم این استیضاح بر اعتماد مردم نیفزود. افشاگریها و بگم بگمها در
این فضا فقط از اعتماد مردم میكاهد. هرچند بنده از شفافیت دفاع میكنم ولی
اینگونه افشاگریها راه و روش درستی نیست.
در روزهای اخیر تخریب رئیسجمهور را در تجمع اخیر
بخشی از طلاب در قم شاهد بودیم که به گفته بسیاری از فعالان سیاسی و
کارشناسان اقدامی برنامهریزی شده بود. این اقدام را در شرایط فعلی کشور
چگونه ارزیابی میکنید؟
در واقع تجمع اخیر طلاب 2 بخش داشت. یك متن و یك حاشیه. ابتدا
حاشیه آن است كه در مورد آن بحث صورت گرفت و به ویژه موضوع، شعاری بود كه
نوعی تهدید از آن استشمام میشد؛ اینكه چنین شعارهایی تهدید بود یا تذكار
یا اینکه در آن شعارها در مورد فوت مرحوم هاشمی رفسنجانی چه سخنی بود مهم
نیست، آنچه مهم است آن است كه اشتباهاتی این چنینی در یك حركت سیاسی به
قدری واضح و كودكانه صورت میگیرد كه گاه احساس میشود اینها حركتهایی
حساب شده در جهت منافع رقیب است و سناریوی او را تكمیل میكند. اما متن
تجمع مذكور بیان دغدغهای بود كه بعضا از سوی نیروهای انقلابی بیان میشود.
آقای رحیمپور كسی نیست كه بتوان به وی سوءنیت در مورد حوزهها را نسبت
داد. او خودش حوزوی است. دغدغه او كه البته با لحنی مطلق و مبالغهآمیز
بیان كرده، این بود كه چرا حوزهها در حل تئوریك معضلات و ارائه راهحلهای
فقهی در باب مسائل كشور به اندازه شایسته فعالیت نمیكنند. این انزوا
گزینی از منظر او مترادف سكولاریسم یا بستر رشد سكولاریسم دانسته شد؛ این
گزاره با ادبیاتی مطلق به منظور حساس سازی حوزهها بیان شد كه البته واكنش
بعضی از مراجع را به دنبال داشت. طبعا بعضی از واژهها و صفات مثل نسبت
بیسوادی به حوزهها اساسا درست نبوده كه در فضای خطابی بیان شد. به هر حال
من معتقدم نباید در نقد یك اشتباه آن هم از سوی فردی كه حسن نیتش و عدالت
طلبیش محرز است مبالغه كرد.
در مورد شخص آقای روحانی چه نظری دارید. برخی معتقدند که روحانی به نفع اصولگراها در حوزههایی عمل کرده است.
آقای روحانی اقداماتی انجام داده و اقدامات بسیاری را انجام
نداده است. نقد این كردهها و نكردهها در زمان خودش صورت میگیرد و بعضا
صورت گرفته است. اما ضمن آنكه شرایط خاص و فضای حاكم بر محیط عملیاتی آقای
روحانی را باید شناخت، بر این باورم كه دولت آقای روحانی بسیار كند و كم حس
و حال عمل میكند. در حالی كه وقایع جهانی و بهویژه فضای سیاسی ایران روی
دور تند در حال تغییر است این دولت روی دور كند عمل میكند جز در مورد
وزارت خارجه كه شاید آنهم به روحیه شخص دكتر ظریف و علائق او بر میگردد.
در مورد مسائل اقتصادی كندی تصمیمگیریها كاملا عیان است؛ تصمیمات اصلا
همپای وقایع پیش نمیرود. این به پیری كابینه برمیگردد یا روحیه
محافظهكار آقای رئیسجمهور که البته فرقی هم نمیكند؛ این سستی واكنش،
عملا سیل انتقادات را به سوی دولت برده است. همیشه گفتهام وقتی مسئولی
نتواند مسائل را حل كند خودش به مساله تبدیل میشود. در مسائل اجتماعی و
محیط زیست هم همینطور! نگاه از بالا به مردم از معضلات جدی دولت است، هرچند
اخیرا تغییری در ادبیات رئیسجمهور دیده میشود اما مردم احساس نكردهاند
كه مشابهت میان دغدغههای آنان و اهل قدرت و منصب وجود دارد.
همانطور که میدانید آقای دکتر روحانی با رأی
اصلاحطلبان روی کار آمد ولی به اصلاحطلبان کمترین توجه را دارد. آیا
اصلاحطلبان را باید مقصر بدانیم؟
در شرایط كنونی این بحث كه رئیسجمهور به نفع اصولگرایان عمل
كرده یا اصلاحطلبان و اینكه باید مطالبات كدام گروه را جواب گوید كاملا
انحرافی و به دور از منافع ملی است. سطح مشكلات ما اكنون بهگونهای است که
همه با هم باید كمك كنیم تا مشكلات اساسی كشور و توده مردم حل شود. اكنون
دغدغه اصولگرایان و هم اصلاحطلبانی كه بعضا از نزدیك میشناسم، بهرغم
مواضع شخصی جناحی، ملی است. ما در شرایط خطیری قرار گرفتهایم كه همه باید
كمك كنیم كشور از این تنگناها عبور كند.
خط مشی اصلاحطلبان را چگونه ارزیابی میکنید و آیا به دولت آقای روحانی کمک کننده بوده است؟
سیاست كلی اصلاحطلبان كمك به دولت بوده است؛ البته شاهد
تغییر جهتی در این مسیر بودهام. قبلا بیشتر دغدغههای جناحی و رقابت با
رقیب انگیزه بود ولی الان حساسیت مسائل كشور باعث شده كه هم در انتقاد و هم
در حمایت، مصالح ملی را بیش از مصالح جناحی رعایت كنند. در اصولگرایان هم
همین شرایط را میبینیم. حمایت اصلاحطلبان از دولت روحانی بهدلیل بحث
توازن قوای سیاسی تا حدودی طبیعی است اما اصولگرایانی مثل لاریجانی و باهنر
و جمعی دیگر آبرویشان را در گرو این حمایت گذاشتهاند. دولت باید قدر
بداند و از طریق كوشش بیحد در جهت حل مشكلات مردم اینها را جبران كند.
چرا احزاب اصولگرا در انتخابات گذشته نتوانستند موفق شوند؟
واقعیت این است كه سازوكار حاكم بر جلب آرای مردم در حوزه
رقابت سیاسی، همان سازوكار شناخته شده بازاریابی سیاسی است. مردم در بازار
سیاست مطالباتی دارند كه این مطالبات بر حسب نیازشان در طول زمان تغییر هم
میكند. هر جریان سیاسی كه در مسیر تامین نیازها و حل مسائل آنها قرار گیرد
و مردم او را به عنوان بخشی از راه حل بشناسند؛ مقبولیت مییابد؛ حالا اگر
یك جریان با گروه سیاسی از جریان اصلی مطالبات دور شد یا نتوانست
دیدگاههای مطلوب خود را در ذهن جامعه به عنوان یك نیاز ثبت كند طبعا از
اولویتها و توجه مردم خارج شده و به حاشیه رانده میشود، این جریان ممكن
است اصلاحطلب باشد یا اصولگرا یا هر دو فرقی نمیكند این رویگردانی مردم
هم دائمی نیست زیرا در گذر زمان مطالبات و رویكردها تغییر میكند و ممكن
است مغضوب در زمانی دیگر محبوب شود و بالعكس. این فرمول حاكم بر رفتار
مردمان است. نه فقط در سیاست بلكه در هم حوزهها.
نظرتان درباره اینکه گفته میشود برخی محدودیتها از
برخی اشخاص باید برداشته شود و نیازمند گفتوگوی ملی هستیم، چیست؟ آیا آشتی
ملی در همبستگی بین مردم، دولت و حاکمیت تاثیرگذار خواهد بود و برداشت شما
از گفتوگوی ملی و آشتی ملی چیست؟
فعلا مساله كشور مردم و اختلافات آنها نیست كه بحث گفتوگوی
ملی را مطرح كنیم یا مردم با هم قهر نیستند كه آشتی ملی بحث نخست كشور شود.
مساله كشور فعلا مدیریت ناكارآمدی است كه در گشودن گرههای مردم ضعف دارد.
اگر مدیریت كارآمد باشد حتی فشارهای خارجی كه به عنوان یك واقعیت میبینیم
نمیتواند به كشور صدمه وارد كند. الان یك اولویت مهم داریم که وحدت و
تلاش مسئولان و مدیران در جهت حل مشكلات مردم بهصورت بهینه و كاستن از
دشواریهای زندگی مردم به خصوص مستضعفین جامعه است.
با توجه به اینکه طرح عفو عمومی سرانجامی در مجلس
نداشت، آیا بهطور کلی چنین طرحهایی میتواند اثر مثبتی در کشور داشته
باشد؟ آیا احتمال دارد دوباره در مجلس مطرح شود؟
به نظرم برخورد از سر ملاطفت با مردم و منتقدان و حتی
دگراندیشان سیاسی جواب مثبت خواهد داد. احترام به مردم و جریانات سیاسی و
حتی باز كردن زمینه مشاركت فعال و مثبت آنها ولو اگر مواضع انتقادی تند
دارند تا زمانی كه دست به رفتار خلاف قانون و خشونت نزدهاند جزء آرمانهای
انقلاب بوده و باید جدیتر گرفته شود. نباید فراموش كنیم لازمه ریاست، سعه
صدر است. این افتخاری برای ما نیست كه مخالفان ما در زندان باشند؛ مهم آن
است كه مخالفان ما در چارچوب قانون حرفشان را بزنند ولی مردم ما را انتخاب
كنند و الا در مسابقهای كه رقیب نیست هر كودكی برنده میشود.
به طور کلی تعامل دولت، مردم و مجلس را چگونه ارزیابی میکنید؟
مجلس و دولت خدمتگزار مردم هستند؛ مردم نهادی در كنار آنها
نیستند مردم علت وجود و بقای این دولتها و مجلس هستند. آنها باید با شناخت
درست مطالبات مردم از كار مردم گرهگشایی كنند. اگر آنها بخشی از راه حل
برای مردم نباشند حتما بخشی از مساله و معضل خواهند بود.
دلیل شکلگیری خرده احزاب در کشور چیست؟
نمیدانم منظور شما از خرده حزب چیست. اگر منظور احزاب كوچك
است كه این امری غیرطبیعی نیست. همه احزاب تاحدودی مثل یك استارت آپ شكل
میگیرند. یك ایده و تعدادی هم منفعت یا هم عقیده كه بعد به آن به صورت یك
حزب رسمیت میدهند اما اشكالات جدی كه در كشور داریم هم ساختاری و هم
قانونی و هم فرهنگ سیاسی عملا اجازه رشد احزاب و تبدیل آنها به بنگاه سیاسی
مستمر با عمر طولانی و موثر را نداده است.
تشکیل حزب رهروان ولایت چه تاثیری در انسجام
اصولگرایان دارد؟ با توجه به اینکه از مدتها پیش قرار بود این حزب شکل
بگیرد. اساسا موانع شکلگیری احزاب در کشور را چه میدانید؟
مشكل فضای سیاسی ما تشكیل احزاب جدید نیست آنچه جامعه
میخواهد راهبردها، ایدهها و بهویژه برنامهها و چهرههای نو و كارآمد
است. اگر حزبی توانست مطالبه جامعه را درست بفهمد و به آن پاسخ مناسب ارائه
كند و مهمتر از همه مردم هم به توانایی آن افراد و ایدههایشان باور
آوردند آن حزب موفق میشود و الا خیر.
با توجه به اینکه آقای لاریجانی گفته است در انتخابات
1400 شرکت نمیکند به نظر شما اصولگرایان و همچنین اصلاحطلبان یک گزینه
مناسب را با توجه به این تصمیم لاریجانی از دست نخواهند داد؟
در جامعه شدیدا متحول و سیال و پر مساله ما 3 سال یعنی یك
زمان بسیار طولانی كه در هر لحظه آن حادثه و واقعهای كمین كرده است. هر
قضاوتی با این بازه زمانی البته در جامعه ما بیش از تحلیل محتاج غیبگویی
است.
برخی اصولگرایان گفتهاند که آقای لاریجانی بعد از
انتخابات 92 به سمت اصلاحطلبان گرایش داشته است آیا فکر نمیکنید عدم
حمایت قاطع همین اصولگرایان از آقای لاریجانی در انتخابات گذشته علت این
چرخش باشد؟
آقای لاریجانی گردشی به سمت اصلاحطلبان نداشته است؛ آنچه كه
عقلا را به هم نزدیك میكند واقعیات جامعه است. آقای لاریجانی به خوبی از
واقعیات جامعه و خطیر بودن شرایط مطلع است. حمایتش از دولت به این دلیل است
نه چرخش سیاسی.
روابط دولت و مجلس را با توجه به شرایط موجود چگونه
ارزیابی میکنید؟ و این روابط در دیدگاه مردم به حاکمیت چه تاثیراتی
میتواند داشته باشد؟
به نظرم دولت چندان متوجه فضای اجتماعی نیست یا متوجه است ولی
خطیر بودن آن را جدی نگرفته است. مطالبات در حال شدید شدن است. نمایندگان
مجلس بهدلیل ارتباطات اجتماعی نزدیكتر در این موارد حساس ترند. دولت در
قبال ضعفها قرار بود تغییراتی در كابینه ایجاد كند. شایعه بود حداقل شش
مسئول تغییر میكنند اما فقط سیف چون دورهاش تمام شد تغییر كرد. مجلس هم
تا بهحال دو وزیر را بركنار كرده است. این از دست دادن قوه حساسیت نسبت به
مطالبات اجتماعی نزد دولت عملا روابط مجلس و دولت را با تنش مواجه میكند
بهویژه حالا كه به انتخابات مجلس نزدیك میشویم. دولت به نظرم باید اتاق
واكنش سریع با اختیارات لازم در قبال وقایع اورژانسی ایجاد كند تا از این
حالت كرختی خارج شود و الا به سرعت گرفتار چالشهای جدی خواهد شد.