راه ترقی
تغییر نگرش در آموزش بدون گفتمان سازی ممکن نیست
چهارشنبه 18 مهر 1397 - 9:02:47 AM
ایرنا
راه ترقی- «من به عنوان وزیر آموزش و پرورش اعتراف می کنم، زورم به کنکور و جلوگیری از کتاب های کمک درسی در دوره متوسطه دوم نرسیده و تا زمانی که کنکور برگزار می شود، فسادهای چند میلیارد تومانی هم وجود دارد؛ اما در دوره ابتدایی تمام آزمون های هوش، استعدادیابی و کمک آموزشی ممنوع است و ما باید با این فساد مبارزه کنیم زیرا تمام نقشه های کارشناسان برنامه درسی بر باد می رود».
این جملات تنها بخشی از نظر وزیر آموزش و پرورش در مورد نادرست بودن استفاده از کتاب های کمک درسی و کلاس های خصوصی و آزمون های هوش و نظایر آن است.
سیدمحمد بطحایی این روند را از زمان انتصاب به وزارت آموزش و پرورش آغاز و دنبال کرده است؛ اما هم تبلیغات رسانه ای و شهری این کتاب ها و کلاس ها و هم آمار منتشر شده از کتاب های یاد شده نشان می دهد دانش آموزان، والدین و در برخی موارد آموزگاران و مدیران مدارس نیز نسبت به استفاده از این مواد آموزشی علاقه نشان می دهند.
بر اساس آمار خانه کتاب، مجموع کتاب های منتشرشده در شهریور 97 شامل کتاب های چاپ اول و تجدید چاپ به شش هزار و 665 عنوان می رسد از این میزان سه هزار و 918 عنوان چاپ اول و دو هزار و 747 عنوان تجدید چاپ است. همچنین یکهزار و 584 عنوان یعنی حدود 25 درصد این کتاب ها در رده بندی کمک درسی قرار می گیرند که آمار قابل توجهی به ویژه با توجه به وضعیت بازار کاغذ و نشر به شمار می آید، بعد از کتاب های کمک درسی کتاب های ادبیات با یکهزار و 82 عنوان قرار دارد که با توجه به گستردگی و اقبال عمومی نسبت به آن چندان نیست.
خبرگزاری ایرنا برای پی بردن به دلایل اقبال به این کتاب ها و باید و نبایدها در این زمینه، مجموعه گپ و گفت هایی را با ذی نفعان مختلف یعنی دانش آموزان، آموزگاران و مولفان کتاب های درسی و غیردرسی همچنین کارشناسان حوزه تعلیم و تربیت تدارک دیده است.
دکتر نرگس سجادیه استاد دانشگاه و کارشناس تعلیم و تربیت در مورد ضرورت استفاده از کتب کمک آموزشی به ویژه با توجه به کتاب های درسی و کمبودهای آنها گفت: لزوم و میزان اقبال به این کتاب ها برآمده از هدف ما از آموزش و پرورش خواهد بود. اگر هدف ما از آموزش، تنها تربیت حرفه ای باشد و صرفا بخواهیم فرد را برای شغل آینده آماده کنیم؛ به خصوص در شغل هایی که از نظر اقتصادی مناسب به نظر می رسند؛ مانند پزشکی، حقوق و نظایر آن، ناگزیر از بکارگیری کتاب های کمک درسی و انواع روش های دیگر هستیم، زیرا رقابت برای تصاحب جایگاه های این شغل ها زیاد و دشوار است و به سختی می توان در این رقابت پیروز شد به ویژه که کیفیت آموزش در همه مناطق کشور یکسان و مطلوب نیست.
وی افزود: اما اگر هدف ما تغییر کند و آماده کردن دانش آموز برای زندگی، تربیت اخلاقی و اجتماعی وی باشد، وضعیت متفاوت خواهد شد. در واقع، اگر نگاه ما به آموزش و پرورش از نگاه تنگ حرفه گرایی آن هم به صورت محدود آن فراتر رود، توسل به این کتاب ها و کلاس های آموزش خصوصی لزومی نخواهد داشت و تاکید را باید بر امور دیگر قرار داد. بنابراین باید دید هدف از تربیت چیست.

***در ادعا و عمل تفاوت دیدگاه داریم
استادیار دانشکده روانشناسی و تعلیم و تربیت دانشگاه تهران با اشاره به تفاوت دیدگاه در سطوح مختلف گفت: متاسفانه در سطوح مختلف و در بین ذینفعان تعلیم و تربیت اعم از خانواده ها، معلمان و مدیران و داش آموزان، نوعی از تعارض را در لایه ادعا و عمل شاهدیم. این تعارض حتی در مقایسه اسناد پشتیبان تعلیم و تربیت مثل سند تحول وبنیادین از یک سو و عملکرد آموزش و پرورش از سوی دیگر نیز مشاهده می شود.
وی ادامه داد: هدف تربیت، دستیابی به حیات طیبه و ابعاد مختلف تعلیم و تربیت بیان می شود، ولی در عمل هم والدین و هم دست اندرکاران مسیر دیگری را دنبال می کنند که زاویه زیادی با این ادعا دارد. زندگی یک فرد را فقط در آینده شغلی و اقتصاد وی خلاصه می کنند و این آینده شغلی را نیز تنها از طریق عبور از قیف تنگ کنکور محقق و ممکن می سازند. در نتیجه این واقعیت، همه مصالح یا ضرورت های تربیت فرد کنار نهاده می شوند و همه ضرورت های اخلاقی، اجتماعی، هنر و لذت از زندگی به حاشیه رانده می شوند.
دکتر سجادیه با اشاره به فراگیری آزمون زدگی به کل سال های تحصیل دانش آموزان گفت: در گذشته این هدف فقط در دو سال آخر دبیرستان یا در کل دوره دبیرستان با شدت دنبال می شد، اما اکنون به کل نظام آموزشی گسترش یافته و دانش آموز حتی از سال اول دبستان با آن روبروست. در این روند، اطلاعاتی که به دانش آموز ارائه می شود، حتی نمی تواند تربیتی علمی را برای وی رقم زند بلکه تنها از بر شدن تکنیک هایی است که برای شرکت و پذیرش در آزمون ها لازم دارد تا به شغل های خاص برسد.
وی توضیح داد: از آنجا که این مشاغل محدود اند، خانواده ها هراس دارند فرزند آنها در نهایت از گردونه این شغل های پردرآمد خارج شود و همین هراس، پیروزی یا شکست در این رقابت دشوار را به معادله مرگ و زندگی تبدیل می سازد. در این حالت، دانش آموز مجبور است برای یکی از ابعاد زندگی اش که شغل پردرآمد است، همه جنبه های دیگر زندگی و جوانی و نشاط و خلاقیتش را فدا کند.
دکتر سجادیه با اشاره به وضعیت دانشجویان شاغل به تحصیل در این رشته های خاص و حتی شاغلان این رشته ها گفت: این افراد گاه با مشکلات زیادی مواجه هستند؛ برای مثال نمی توانند ارتباط موثر با محیط برقرار کنند، حقوق اجتماعی دیگران را به رسمیت نمی شناسند یا در تربیت اخلاقی با چالش های عمیقی مواجه اند. همه این مشکلات به دلیل یکجانبه انگاری در آموزش و نگاه مکانیستی به بچه ها رخ می دهد. این نگاه مکانیستی کودکان را تنها در قامت افراد شاغل فردا و نه در نقش های دیگر می نگرد و طبعا نیازهای وی را با نگاهی جامع رصد نمی کند و پاسخی هم برایش نخواهد داشت.

***گفتمان تغییر دیدگاه به آموزش باید رواج یابد
نویسنده کتاب «تبارشناسی و تعلیم و تربیت» در پاسخ به این سوال که در شرایط کنونی وظیفه وزارت آموزش و پرورش به عنوان اصلی ترین نهاد متولی چیست، گفت: آموزش و پرورش حلقه نهایی از یک زنجیره بزرگ تصمیم گیری است. خطاست اگر این حلقه را در مقام تصمیم گیرنده دارای اختیار کامل بدانیم. بسیاری انتظارات و تصویرهای غلط پشتیبان این دیدگاه ناشی از فضای فرهنگی، اجتماعی و حاکمیتی جامعه است. بدون تغییر و تخول این انتظارات و تصویرها، آموزش و پرورش راه به جایی نخواهد برد.
وی با تاکید بر تلاش برای نهادینه سازی سیاست ها از طریق گفتمان سازی افزود: برای نمونه وقتی آموزش و پرورش عمل یا سیاستی را شروع می کند؛ اگر به اندازه کافی این گفتمان در جامعه رایج نباشد حرکت دفع خواهد شد یا به صورت بی خاصیت به حیات نیمه جان خود ادامه می دهد، صوری خواهد شد و تاثیر عملی نخواهد داشت.
دکتر سجادیه افزود: مساله این است که تنوع سبک های زندگی و شغل های مختلف، ارزش گذاری های چندگانه و هوش های متفاوت و مختلف را در افراد بپذیریم؛ اگر کل جامعه به این امر معتقد نباشد، اجرای سیاست هایی نظیر حذف آزمون و کتاب کمک درسی توسط آموزش و پرورش مفید نیست. پیش از اجرای این سیاست ها به فراگیری گفتمان عمومی توسط فرهیختگان و عقلای دلسوز نیاز داریم تا آرام، آرام به سمت تربیت اخلاقی اجتماعی برویم و باور کنیم موفقیت در زندگی فقط در داشتن شغل های خاص منحصر نمی شود.
«تنها در این صورت است که این سیاست ها می تواند ضامنی برای اجرا بیاید و دانش آموزان را از چنگال تلاش حفظ گرایانه و بی معنای آموزشی که تنها کنکور را نشانه گرفته، رها سازد و افق های جدیدی را پیش روی زیست آنها بگشاید».
عضو هیات علمی دانشگاه تهران در توضیح بیشتر این مفهوم گفت: قبل از این که تصمیم اجرایی گرفته و به صورتی بالا به پایین و دستوری به افراد امر شود، این گفتمان پشتیبان باید وارد انجمن های اولیا و مربیان و کلاس های آموزش خانواده شده و توسط رسانه ها تقویت شود. اما وقتی شبکه آموزش صداوسیما در بیشتر ساعات مشغول آموزش تکنیک های تست زنی و موفقیت در کنکور است، دست اندرکاران آموزش و پرورش نمی توانند به خانواده بگویند کنکور مهم نیست.
«بنابراین پیش از هرگونه اجرای سیاست جدیدی باید گفتمان سازی عمومی کرد و توضیح داد چرا این روش ها خوب نیست. باید با ذی نفعان آموزش و پرورش به گفت وگو نشست و حاصل این گفت وگوها تبدیل به سیاست شود؛ نه اینکه ابتدا سیاستی را معرفی و اجرا کنیم و بعد به سمت نهادینه کردن آن برویم که در این صورت سیاست نیز موفق نخواهد بود».

***تغییر نگرش در گرو توجه به ملاحظات و واقعیات جامعه
وی گفت: همچنین تغییر نگرش و دیدگاه بدون توجه به ملاحظات و واقعیات جامعه اصلا ممکن نیست؛ زیرا وقتی فرد می بیند مثلا پزشکان نسبت به سایر مشاغل از درآمد زیادتر و پایدارتری برخوردارند و فاصله اقتصادی-اجتماعی زیادی با اقشار دیگر دارند، به سادگی نمی پذیرد این مسیر را کنار بگذارد. این مساله، مساله ای فرابخشی و ملی است و بدون فرایندهای حقوقی، اقتصادی، اجتماعی نمی توان آن را از یک بخش سیستم یعنی وزارت آموزش و پرورش یا خانواده انتظار داشت.
دکتر سجادیه بخش دیگری از مشکل را جا گرفته در ابعاد دیگر جامعه دانست و گفت: وقتی ثبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در جامعه ای وجود نداشته باشد و فرد احساس کنند با مشاغل غیردولتی و کارآفرینی نمی تواند فردای خود را تضمین کند، سخن گفتن از رها کردن کنکور و اولویت بخشیدن به تربیت اخلاقی-اجتماعی موثر نخواهد بود؛ از این رو می توان گفت مساله بسیار فراتر از وجود کتاب های کمک درسی در مدارس یا متوسل شدن دانش آموزان و اولیا به کلاس های خصوصی است؛ این تنها بخشی از کوه یخ معضل اقتصادی اجتماعی است و با اینکه ما همه آن را نمی بینیم، ندیدن ما مساوی با نبودن موضوعات متعدد و پیچیده در این امر نیست.

** ضرورت مشارکت همه گروه های درگیر و ذینفع در ماجرا و گفت وگوی عمومی در این باره
مترجم همکار کتاب «مدرسه و تربیت اخلاقی» اظهار داشت: به جای تمرکز بر این مسائل اجرایی باید بر فرهنگ سازی از طریق گفت وگو تمرکز کرد. گفتمان رایج آموزش و پرورش را باید به سمتی ببریم که این امر ابتدا در بازه 3 یا 4 ساله با گفت وگو و مباحثه نهادینه شده و زمینه پذیرش آن توسط همه ذینفعان از جمله دانش آموز، خانواده، معلم و دست اندرکاران فراهم شود و بعد از این فراهم سازی زمینه مناسب آن را اجرا کنیم.
وی تاکید کرد: باید توجه داشت در این زمینه، حرکت بخشنامه ای و از بالا به پایین نتیجه نمی دهد و هر اقدام سازنده ای باید بر اساس مشارکت همه طرف ها باشد. باید گفت وگو را رواج دهیم تا افق ها باز شود و بعد که شرایط فراهم شد به سمت تغییرات اجرایی برویم.

***تجاری سازی آموزش در دنیا فراگیر است
دکتر سجادیه در مورد اینکه آیا تجربیات موفقی از تغییر این روند نزد کشورهای دیگر سراغ داریم یا خیر گفت: ابتدا باید بدانیم فرایند آموزش و پرورش و آموزش عالی در کل دنیا در سال های اخیر دچار نوعی تجاری سازی شده است و فقط در کشور ما نیست که دانش حالت کالایی پیدا کرده است و ارزش ذاتی آن به تدریج در معرض نابودی قرار گرفته است. ولی در بعضی کشورهای اسکاندیناوی نمونه های موفقی را سراغ داریم که بیشتر بر مهارت آموزی دانش آموز تاکید کرده اند. البته این تاکید آموزشی با تاکید عمومی بر مهارت های واقعی در جایگاه های مختلف شغلی و فاصله گرفتن از مدرک های صوری دانشگاهی همراه بوده است.
وی افزود: در راه گفتمان سازی باید به شوراهای محلی، انجمن های اولیا و مربیان، شوراهای آموزشی در نواحی اعتماد کنیم و با توانمند سازی علمی آنها قادر باشیم بخشی از مسئولیت گفت وگوی عمومی در این موضوع را به این نهادهای مردمی بسپاریم.

http://www.RaheNou.ir/fa/News/39877/تغییر-نگرش-در-آموزش-بدون-گفتمان-سازی-ممکن-نیست
بستن   چاپ