راه ترقی
`تکروی و منفعت طلبی` ایرانیان، گزاره های اروپایی
شنبه 21 مهر 1397 - 9:12:42 AM
ایرنا
راه ترقی- تاریخ ایران پر از روزهای دشواری است که ضمن ثبت خصومت ورزی دشمنان، نماد ایستادگی، رواداری، وحدت و دفاع از میهن ساکنان این سرزمین نیز هست؛ از حمله مهاجمانی همچون مغول ها گرفته تا هضم شدن آنان در فرهنگ ایرانی و جنگ های ایران و روسیه و دفاع مقدس که هنوز و همچنان در ذهن و ضمیر ایرانیان حفظ شده است.
ایران امروز، هر چند گرفتار جنگی به معنای متعارف و متضمن مقابله مستقیم و کشتار و مبارزه مسلحانه و رودر رو با دشمنان نیست؛ باید در برابر خصومت ورزی اقتصادی دشمن خارجی بایستد؛ چنانکه به گفته وزیر امور خارجه «اکنون ایران یعنی این جغرافیا و موجودیت عظیم پرافتخار تاریخی با این مردم و توانمندی‌ها و امکانات مورد هدف است».
بر همین اساس این بار سربازان این صحنه همه مردم هستند که به آنها حمله شده و ضرورتا باید از خود دفاع کنند. ناگفته پیداست حفظ وحدت، همکاری با یکدیگر، کمک و رعایت حال ضعفا، اعتماد به دولت و نهادهای حکومتی و نظارتی و تلاش برای درک شرایط دشوار طرف های متقابل موجب عبور راحت تر از این تنگنای تاریخی است.
با اینکه همراهی مردم با دولت، همکاری آنها با یکدیگر، حفظ روحیه وطن و هموطن دوستی، ترجیح منفعت گروهی به منفعت فردی در پیشبرد و پیشرفت کشور نقش اساسی دارد؛ امروزه در بعضی موارد شاهد تلاش عده ای برای کسب منفعت، انواع احتکار، هجوم به بازارهای مختلف و حتی خرید مایحتاج روزانه بیش از نیاز هستیم که به آشفته تر شدن بازار و نگرانی ها دامن می زند، همچنین گاه گزاره هایی چون تکروی، خودخواهی و خوددوستی و ترجیح منفعت فردی بر جمعی در میان ایرانیان را به ذهن می آورد؛ هر چند اگر آن تاریخ و جمع طلبی ها در ذهن باشد، سخت می توان این اخبار و فردگرایی ها را باور کرد.
اما آیا ایرانیان با سابقه طولانی از همکاری در موقعیت های دشوار و مثال های فراوان از فداکاری و ایثار حتی در زمان دفاع مقدس، مردمی تکرو و خودخواه و منفعت طلب هستند؟ این سوالی است که پدرام اکبری دانش آموخته رشته انسان شناسی فرهنگی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه دولتی کا فوسکای ونیز به آن پاسخ می دهد.
اکبری که پایان نامه اش تخت عنوان ایران، خطر و توسعه است،پژوهشگر حوزه های تحولات فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران است و در این زمینه مقالاتی در نشریات فارسی نیز منتشر کرده است،
 در مورد درستی یا نادرستی برخی ذهنیت ها و راهکارهای بهبود میزان مشارکت اجتماعی و اعتماد دوسویه مردم به دولت گفت وگو کرده است که در دو بخش منتشر می شود.

 سوال: آیا گزاره های مبتنی بر غلبه فردگرایی بر ایرانیان، توجه به منفعت شخصی و موفق نبودن در کارهای گروهی، با توجه به مطالعات جامعه و مردم شناختی درست است یا به نادرستی رواج یافته اند؟
اکبری: رواج هر گزاره ای در جامعه باید ذهن را به دو نکته معطوف کند؛ آیا بر اساس پژوهش و در فرایندی علمی و میان رشته ای به وجود آن گزاره در جامعه رسیده ایم، یا در جامعه پنداشتی در مورد یک مساله رواج یافته که عوامل روانی، اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی دارد و توضیحی برخاسته از روش علمی و تحلیل امر واقع و راستی آزمایی شونده به شکل علمی در مورد آن نداریم.
`فرد و جمع برهم کنش دارند؛ اما آرایش آنها در هر جامعه بر اساس اقتصاد رایج در آن تغییر می کند، اقتصاد نه به معنای رایج امروز در زبان بلکه به معنای کلی تر و زیربناهای مادی و معنوی در دسترسِ هر جامعه که باعث صورت گیری آرایشی جامعه شناختی از فرد-جمع می شود.`

***پیشداوری در مورد تکروی ایرانی ها سابقه ای چندسده ای دارد
 سوال: اساسا پیش فرض تکروی ایرانی ها، بومی ایران است؟
اکبری: خیر، بلکه سابقه ای چندسده ای با منابع خارجی دارد و گسترش این تصورِ اشتباه در میان خود ایرانیان چنددهه سابقه دارد (کم و بیش هفتاد سال). اولین کسی که از فردگرایی ایرانیان در کارهای علمی خود یاد و نظریه پردازی کرد، آن کاترین لمبتون نویسنده کتاب مالک و زارع در ایران است. او با پیش رو قرار دادن موضوع پیشرفت و توسعه به شکل نوین که در آن زمان خیلی باب بود، از دیگر نویسندگان اروپایی تاثیر گرفت. زیرا در دهه های گذشته اغلب تحقیقات موضوع پیشرفت را مد نظر داشتند. ضمن اینکه سیاست های دولت ها از مراکز علمی این امر را مطالبه می کردند.
پس در روش شناسیِ کارهای پژوهشی، مولفه ها طوری در نظر گرفته می شد که برای تغییر جامعه به سوی پیشرفت در عصر حاضر موثر باشد. نکته دیگر اینکه تکرو خواندن دهقانان در کشورهای غربی سپس در کشورهای توسعه نیافته و به شکل تعمیم یافته تر به مردمان غیرغربی، پیشداوری نخبگان دانشگاهی غربی درباره جوامع دهقانی بود. زیرا سازمان بندی آرمانی خود را (که همان سازمان بندی موجود در نهادهای اقتصادی-صنعتی غرب بود) در جوامع دهقانی نمی یافتند و پیش بینی ها را شکست خورده می دیدند، شروع به توجیه با این نظر کردند که این جوامع تکرو بوده و فرهنگ و رفتار اجتماعی آنها را وادار می کند در سازمان و کار سازمانی سازگار نشوند. خانم لمبتون هم این پیشداوری را در مورد دهقانان ایرانی به کار برده، سپس این پیشداوری به کل ایرانیان تعمیم داده شده است.

***پیشداوری غربی ها روی جوامع دهقانی
`پس در آغاز این پیشداوری در میان دانشگاهیان غربی روی جوامع دهقانی وجود داشت و بعد از زنجیره طولانی در میان عام و خاص گسترش یافت. تقریبا می توان گفت این پیشداوری، به نادرستی و ناحق امروز در جایگاه یک نظریه علمی مطرح می شود`.
سپس نظریه تکروی ایرانیان میان نخبگان علمی و سیاسی معتبر و اساس بسیاری سیاست ها و رویکردهای مدیریتی شد. همچنین بعدها بهانه ای به دست مسئولان داد تا کم و کاست ها را برای اجرای سیاست های توسعه گردن مردم بیاندازند. این پیشداوری ها درباره کشورهای در حال توسعه دیگر هم وجود دارد و علیه هر جامعه ای که خصوصیات جامعه صنعتی غربی نداشته باشد به کار می رود. آنچه امروز پس از کاربست سیاست ها و پژوهش های جدید در پیشرفت به دست آورده ایم، تجربه ای گرانبهاست؛ اینکه پیشرفت وجود ندارد بلکه پیشرفت ها وجود دارند و هر جامعه ای راه مخصوصِ خود برای رسیدن به پیشرفتی مخصوص، ویژه و در خور خود دارد.

***جوامع مختلف سیاست های غربی ها را پس زدند
رویکرد قدیمی به نادرستی می خواست تجربه تجدد و پیشرفت اقتصادی از جنس غربی را در سراسر جهان اجرا کند که در عمل منجر به شکست شد. زیرا ویژگی های معرفت شناختی برآمده از تجربه تاریخیِ تجدد غربی را به نادرستی، برای دیگران درست انگاشته و پیش فرض می گرفت. در نتیجه جوامعِ مختلف سیاست هایی را پس زدند که در بیشتر موارد شکست خوردند. مثال مشخص درباره ایران رخداد انقلاب اسلامی است که نمونه بارز و اوج شکست و پس زدن این نگاه مدیریتی و سیاسی و فرضیه علمی توسط بدنه جامعه آن دوره بود.
همچنین پیش از انقلاب نگاه معطوف به پیشرفت اقتصادی و صنعتی برای اجرای سیاست های توسعه در ایران باید در سطح اجتماعی گفتمان سازی و گفتمان پردازی می کرد تا بتواند پذیرش اجتماعی و عمومی به دست آورد (که قدم اول اجرایِ آن سیاست ها بود). بنابراین نخبگان، جامعه ایران را با غرب مقایسه کردند (که هنوز شوربختانه بنا بر رسم پیش از انقلاب ادامه دارد). برای پذیرفتن این سیاست همه ظرفیت های ایران سنتی، کهنه، عقب مانده، بی فایده، زیان رسان، ناسازگار با عصر نوین و بی سازمان نشان داده می شد، پس نخبگان دنبال ایرادگیری افتادند و مظاهر و آرایه های فرهنگ بومی ایران را نادرست دانستند. نخبگان سیاسی و دانشگاهی و بیشتر از آنها زمینداران، صاحبان و مشتاقان سودبرِ صنایعِ نوین در این برنامه دست داشتند. یعنی این فرایند تصمیمی از بالا به پایین را در پس خود داشت. از سوی طبقه حاکم؛ نخبگان سیاسی و غیره بر عامه مردم اعمال شد.

*** تکروی و فردگرا دانستن ایرانیان نتیجه قیاس با رفتارهای غرب است
بنابراین نظریه تکروی ایرانیان نتیجه فرافکنیِ سیاستگذاران پیشرفت و توسعه است که قصد سیاه نماییِ آرایه های تمدنی ما را داشته است. هر کس به درستیِ این نظریه باور دارد، در واقع خواه ناخواه، آگاهانه یا ناآگاهانه، تمام نگاهی به مساله پیشرفت دارد. پس نظریه تکروی (بهتر بگوییم خرافه تکروی)، فردگرایی، منفعت جویی، بی سازمانیِ ایرانی ها نتیجه قیاس با آرایه ها و رفتارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی غرب است که در خدمت افسانه پیشرفت قرار گرفته. سیاستگذاران پیشرفت هم می خواستند همه دنیا را به یک رنگ در آورند و یکپارچه غربی کنند. در حالی که تفاوت ها و رنگارنگی جوامع از مزیت های جوامع انسانی و یکی از عوامل بقای انسان است.

***نیروهای گریز از مرکز و گراینده به مرکز را دریابیم
 سوال: ویژگی های زندگی سنتی ایرانی چیست؟
اکبری: اگر به تجربه زیسته در زندگی سنتی و بومی ایرانیان برگردیم فرهنگ بومی ایرانیان همانند دیگر فرهنگ های آسیایی سرشار از جمع گرایی، همکاری و همیاری است. این قضیه دهه ها و سده ها پیش از این در گزارش های بسیاری از جهانگردان اروپایی آمده است. برای مثال در سفرنامه شاردن یا در کتاب سیسیتان اثر جی .بی. تیت و در تحقیقات روی نظام آبیاری سنتی ایران توسط الیزابت بیزلی گذرا و مفصل از جنبه های گوناگون زندگی اجتماعی و حیات اقتصادی ایرانیان صحبت شده است.
برای مثال سامانه های آبیاری در ایران به ویژه در مناطق بیابانی و نیمه بیابانی یکی از پیشروترین سامانه های آبیاری در جهان در عصر خود و سازمان بندی اجتماعی متناسب آن بسیار جمع گرا، هماهنگ و هوشمندانه وصف شده است. بازمانده آن رفتارهای جمعگرای گذشته را در بسیاری آداب و رفتار خود و خانواده خواهیم یافت؛ مانند آیین های سوگ و خرج دهی و خیرات برای عزیزان تا مراسم شادی، خواستگاری، بله بران، عقد، عروسی و دعوت و خرج دهی هدیه و دید و بازدیدهای پس از آن.
البته در هر جامعه ای نیروهای گریز از مرکز و گراینده به مرکز به شکل طبیعی وجود دارند که هماره اولی با ساز نوشَوَندگی و دومی با ساز پایش میراث تاریخی می رقصند. از نظر مردم شناختی، بر هم کنش این دو نیرو ایستایی و دگرگونی را در رابطه ای متعادل نگاه می دارد و این گونه تضمین کننده ماندگاری جامعه ولی با حرکتی رو به تحول در تاریخ آن می شوند تا جامعه زاینده باشد، نه میرنده.

 سوال: چه عوامل فرهنگی و جامعه شناختی در تقویت روحیه ترجیح منفعت شخصی در جامعه و افزایش اعتماد به یکدیگر در بادی امر و در مرحله بعد اعتماد به دولت نقش دارد؟
اکبری: بر اساس جهان بینی سرمایه داری، آنچه باعث رواج فردگرایی و منفعت جویی در جامعه جهانی شده ریخت شناسی تولید و تقسیم ثروت است. از زمان کشف آمریکا شاهد انباشت ثروت در اروپا با ضرب آهنگ تندتری هستیم که به نگاه تازه ای درباره ثروت، شیوه ای جدید از تولید و تقسیم تخصصی تر کار منجر و در انقلاب صنعتیِ اروپا نمایان و استوار شد. همزمان با رواج سرمایه داری و اقتصاد بازاری، علومی از علوم تجربی؛ مانند آمار و ریاضیات به علم اقتصاد آغشته و پاگیری تفکر اثبات گرایانه در علوم انسانی نیز توجیه گر این آمیزش شد. متفکران و فعالان اقتصادی به واحدی قابل اندازه گیری، به شکل کمّی و سنجیدنی نیاز داشتند. این نیاز با قابل اندازه گیری برشمردن فرد رفع شد.
فرد، واحد اندازه گیری نیروی کار قرار گرفت و موجودی هماره خردگرا، مقتصد و حسابگر تفسیر شد که قادر به سنجیدن و فراهم کردن نیازهای خود از طریق سنجش ها و تصمیم های خردگرایانه است. این تفسیر برآمده از تجربه تاریخی اروپا بود و رنگ و بوی آن بستر را داشت و به نظام ارزشیِ همانجا آغشته. پس همه ویژگی های محلی اروپا وارد علم اقتصاد شد و الگوواره غربی رشد اقتصادی و توسعه صنعتی شکل گرفت.

***منفعت طلبی نتیجه نوعی برداشت در تفکر اقتصادی امروز است
 سوال: منفعت طلبی اساسا چه تبعاتی برای جامعه دارد؟
اکبری: افراد نتیجه نوعی برداشت از انسان، جامعه، فرد، طبیعت، معیشت و زندگی در تفکر اقتصادی خاص امروز است که آن را با نام «سرمایه داری یا اقتصاد بازار آزاد» می شناسیم. وقتی این نگاه در دنیای امروز سلطه یابد، تربیت اخلاقی و اجتماعی و رفتارهای ما طبق آن تنظیم می شود. چنان که جهانی بدون آن را نمی توانیم تصور کنیم، به همین دلیل کشورهای پیشرفته صنعتی بر خلاف تصور غالب در ایران بالاترین حد فردگرایی و منفعت طلبی شخصی را در خود دارند. فردگرایی کاملا در آنجا نهادینه و تبدیل به ارزش شده است. نظام تربیتی غالب در غرب فردگرایی را در دانشگاه ها ترویج می کند.
فرد گرایی (سودجویی) روبنای فرهنگی سرمایه داری است؛ یعنی هر اندازه به مکان های تولید ثروت سرمایه دارانه نزدیک می شویم میزان و تراکم رفتار فردگرایانه بیشتر می شود. به همین دلیل در کشورهای صنعتی و پیشرفته نسبت به کشورهای توسعه نیافته و در شهرها بیشتر از روستاها فردگرایی بیشتری می بینیم.

***پدیده ای به نام ذره ای شدگی جامعه
رفتار فردگرایانه و منفعت جویانه بازتاب اجتماعی-فرهنگی یک زیرساخت اقتصادی است (نظام اقتصادی سرمایه داری). در جامعه ای کوچک که در آن داد و ستد به شکل کالا به کالا و تولید بیشتر بر اساس خودکفایی است، ترجیح نفع شخصی بر منفعت دیگر اعضای گروه ویرانگر خواهد بود و در اینصورت به فروپاشی آن جامعه خواهد انجامید. اما در جامعه صنعتی به این دلیل که پول همه روابط را پوشش می دهد؛ گسستگی پیوند های اجتماعی بیشتر وجود دارد. بی اعتمادی، تنهایی و نارواداری نسبت به اقشار دیگر و نسبت به هر فرد متفاوت با شخصیت و آداب فرد، دیده می شود. به این پدیده «ذره ای شدگی» جامعه می گویند؛ در آن تعلقات جمعی و گروهی فرد به کمترین سطح رسیده و گوشی های همراه جای ارتباط جمعی انسانی را گرفته اند. بر عکس در یک نظام سنتی با درصد پایین نقش بازار آزاد و درصد پایین روابط پیچیده تجاری، همه گونه رابطه اجتماعی از جمله گپ های معمول و مداوم و ورود به عرصه خصوصی یکدیگر را می بینید.
چون جمع گرایی در این موارد قوی و ارتباطات اجتماعی در هم تنیده است. هر گونه گرایش به فردگرایی و برتری جویی (چه سیاسی و چه اقتصادی) توسط گروه با بدگویی تحریم و تنبیه می شود، تا برابری در جامعه متعادل بماند. در چنین جامعه ای اگر به کسی سیلی بزنید گویی به همه گروه سیلی زده اید و در این جوامع تنش کوچک با یک فرد به معنای روبرو شدن با ایل است. رقابت بسیار پایین و مشارکت بسیار بالاست و تفاوت شدید طبقاتی وجود ندارد؛ چون افراد منافع مشترک و در هم تنیده و اغلب مساوی هستند.

***تصور ما از وجود اعتماد جادویی بین دولت و ملت در غرب، درست نیست
 سوال: در این پیوند، رابطه دولت و ملت چگونه است؟
اکبری: در جوامع صنعتی و مدرن، مبانی اقتصاد بازار آزاد بر همه بخش ها؛ از جمله سیاست تسلط دارد (به ویژه پس از دهه 80 میلادی با روی کار آمدن دولت های تاچر و ریگان). به علاوه در نظام سرمایه داری، قدرت دخالت دولت در اقتصاد محدود شده و امروزه سرمایه داری سیاست را گروگان گرفته، هر حرکت سیاسی بدون در نظر گرفتن رفتار و واکنش بازارها در عمل شدنی نیست.
در ادبیات انسان شناسی اقتصادی به این شرایط اقتصادی «استبداد بازار آزاد» می گویند که پیشرفته ترین گونه استبداد است. پس بازار قاعده و قانون خود را بر حکومت ها تحمیل می کند و علم اقتصاد رایج در دانشگاه ها بیشتر ترویج و تبلیغ همین ایدئولوژی است.
بنابراین در جامعه ای با این تعامل میان اقتصاد و سیاست، رابطه افراد با دولت نیز با ملاحظات اقتصادی تنظیم می شود. همه امور بر اساس عرضه و تقاضا و رقابت برای رسیدن به نفع شخصی صورت بندی شده و اگر در جایی اتحادیه یا حزبی وجود دارد، افراد بر اساس منافع همسو و برای رسیدن به آنها ضد دیگران با منافع ناهمسو ائتلاف کرده اند. پس دولت های مدرن در نتیجه این مبارزه و کشمکش میان نیروهای کار و صاحبان سرمایه ایجاد شده اند. اگر به تحولات کشورهای صنعتی نگاه کنیم غالباً نیروهای کار به دولت های چپ و مبارزان حقوق صنفی رای می دهند. صاحبان سرمایه و کار نیز به دولت های راست و حافظان منافع سرمایه داران. پس اعتمادی که میان شهروندان و دولت در نظر گرفته شده بود جزو تامین منافع رای دهندگان توسط گروه رسیده به قدرت نیست؛ یعنی بازار عرضه و تقاضا میان حزب و رای دهندگان و از سوی دیگر رقابت میان احزاب که هر حزب نماینده گروه های سودبرِ ناهمسو با هم و متفاوت هستند.
«آن اعتماد جادویی که در ایران درباره دنیای غرب و میان دولت ها و مردمانشان تصور می کنیم به آن شکل وجود ندارد. مثال بارز آن هم این است: کسی که حزبش در قدرت نیست به حزبی دیگر که در قدرت است به هیچ وجه اعتماد ندارد؛ زیرا منافع او را تامین نمی کند».

***دغدغه متفکران ایرانی برای سامان دادن به وضعیت اقتصادی و آغوش باز به سبک زندگی غربی
`یکی از دغدغه های روشنفکران ایرانی از مشروطه به بعد بر پا کردن دولت مدرن و سر وسامان دادن به اقتصاد بود، این دغدغه در یک فرایند تاریخی شکل گرفت. پس از جنگ های ایران و روس و عهدنامه های ترکمانچای و گلستان سرخوردگی و احساس کمبود و ضعف در برابر دولت های غربی، در نخبگان ایران شکل گرفت. در چنین شرایطی ذهن ها به سوی اروپا و سبک زندگی و حکمرانی اروپایی معطوف شد. تصور می شد اگر دستاوردهای غرب را وارد کنیم بسیاری ضعف هایمان جبران خواهد شد. پس گرته برداری ها از غرب از مشروطه به بعد شدت گرفت. یکی از این گرته برداری ها ایجاد نظامی سیاسی و اقتصادی برگرفته از غرب بود.
گرایش برای ایجاد حرکت توسعه اقتصادی کشورها بر اساس قواعد اقتصاد بازار آزاد پس از نطق هری ترومن، رئیس جمهوری آمریکا، در 1949 میلادی شتاب بیشتری گرفت و در کل به رویه ای غالب در سیاست های پیشرفته سازی و رشد اقتصادی ملت ها در سازمان ملل و کشورهای صنعتی تبدیل شد. در طرح های توسعه کارشناسان بانک جهانی و نهادهای بین المللی به شدت فعال بودند. از علوم اجتماعی به ویژه انسان شناسان بسیار بهره گرفته شد تا شرایط و روند پیشرفته سازی ملت ها را بررسی کنند. ولی امروز پس از دهه ها اجرای آن سیاست ها بسیاری اندیشمندان توسعه و پیشرفت به ویژه انسانشناسان پیشرفت معتقدند الگوواره های غربی اقتصاد و سیاست در اکثر موارد نه تنها مشکلی از مشکلات کشورهای غیرغربی را حل نمی کند؛ بلکه خود تبدیل به مشکل می شود.
«زیرا مبانی معرفت شناختی بر آمده از تجربه تاریخی جوامع غربی هستند و با تجربه تاریخی و بسترهای تاریخی غیرغربی نا سازگار اند. این الگوها و در راس آن سرمایه داری تنها به زیان و فروپاشی جوامع دیگر می انجامند. بنابراین امروزه از پیشرفت بومی و برآمده از ارزش های بومی صحبت می شود».
دولت مدرن برخواسته از الگوی غربی حکومت است. البته در ایران با پیروزی انقلاب اسلامی برای تطبیق دولت با اندیشه سیاسی بومی (اسلامی) تلاش شد و این روند باید ادامه یابد؛ ولی هنوز بسیاری مشخصه های غربی و ناسازگار با حیات اجتماعی و سیاسی ما را در خود دارد. بسیاری فرآیندهای سیاسی و سیاست گذاری و نهادهای سیاسی با سبک زندگی سیاسی و رفتار سیاسی ما سازگاری و خوانایی ندارند. همچنان در حال استفاده روند و ساز و کارهای سیاست گذاری و مدیریت قدرت برآمده از عادات سیاسی جوامع دیگر هستیم. البته مخالف وام گیری نیستم ولی وام گرفتن یک رفتار باید دری از درها بگشاید نه که قفلی بر درهای بسته زند.

***طوطی وار راه دیگران را رفته ایم
این شرایط در بسیاری کشورهای غیرغربی دیگر هم وجود دارد. برخی اندیشمندان علوم اجتماعی از دوران گذار سخن می گویند. دوره ای که در آن ویژگی های وضع بومی نه آنچنان سازگار و توانا برای حل مشکلات عصر جدید هستند و همزمان ویژگی های وضع غیربومی وارداتی هم توان حل مشکلات عصر جدید مخصوص جامعه ما را ندارند. نتیجه اینکه هیچ کدام توانایی حل مشکلات مردم و کارایی برای از میدان به در کردن دیگری را ندارد.
در نتیجه ما راه دیگران را رفته ایم و طوطی وار تقلید کرده ایم. در جامعه ما الگویی هایی از اقتصاد و معیشت، سیاست و مدیریت، اجتماع و فرهنگ استوار و رایج شده که تغییرش سخت است. نسل هایی بر اساس این الگوها پرورش یافته اند و تضادهایی مانند افیون آغشته جوامع شان شده است. بنابراین نباید منتظر چاره ای در کوتاه زمان باشیم. اعتماد یا بی اعتمادی میان دولت و ملت نیز در چهارچوب همین فرایند تقلید الگوها قابل بررسی است.
«اگر تغییرات مبنایی در اقتصاد و ساختار جامعه صورت گیرد؛ حتما بازتاب اجتماعی و فرهنگی سپس سیاسی حال در راستای افزایش اعتماد میان دولت و ملت خواهد داشت. پیدا کردن راه حل در این راستا کاری جمعی و نیازمند گفت وگوست، مسایل اجتماعی راه حل های فردی ندارد، بلکه به راه حل جمعی نیازمند است».

***نیاز به بازخوانی مبانی اقتصادی در سطح دانشگاهی
 سوال: برای تقویت روحیه هم افزایی و همکاری در جامعه چه باید کرد؟
اکبری: برای افزایش همکاری ها در جامعه ما در سطح دانشگاهی نیاز به بازخوانی مبانی اقتصادی داریم و این یعنی به چالش گیری مبانی اقتصاد حاکم و در درجه اول ایجاد بحث سنگین، اساسی، مبنایی، نقادانه و میان رشته ای در دانشگاه ها و نهادهای تحقیقاتی؛ به ویژه میان اندیشمندان اجتماع، اقتصاد، سیاست و مدیریت. زیرا باید اقتصادی درخور این مرز و بوم و بر گرفته از منابع موجود در این منطقه و رفتاری اقتصادی برخاسته از ارزش های فرهنگی و اجتماعی بومی این ناحیه از دنیا بر پا کنیم. برگشتن به واقعیات این جامعه و مردم؛ نه آرزوهای نخبگان ما یا نظریه های برآمده از بستر تاریخی دیگر. همزمان باید شرایط کنونی در سطح ملی را با ایجاد گفت وگوی علمی و میان رشته ای در سطح جهانی به چالش بکشیم.
در کنار بحث علمی نیازمند نگرشی سیاسی در سطح بین المللی هستیم. امروزه کشورها و سیاست های اقتصادی شان در بازار جهانی در هم تنیده است. بسیاری مشکلات ما ریشه در بیرون ایران و بازارهای جهانی دارد؛ پس برای رفع نیازهای ملی خود به گفت وگو در سطح بین المللی و ایجاد اجماع جهانی میان کشورهایی نیاز داریم که مشکلات آنها و ما از یک جا ریشه می گیرد. این امر هم فرایندی طولانی و سخت است و نیاز به تغییر معادلات کلانی در سطح ملی، منطقه ای و جهانی دارد.
در سطح عمومی جامعه نیازمند تقسیم، بخشش گری و بهره مندی رایگان همه از دانش (هر دانشی) هستیم. آگاهی بخشی و دانش پراکنی بی اثر نیست. توان بخشی در ایجاد خودمختاری، خودگردانی، خودکفایی، ایجاد نهادهای مردم نهاد و خودخیز و تعاونی ها از گام های نخست مدیریتی و سیاسی این فرایند می توانند باشند. چون هر جماعتی بهتر از دیگران مکان زندگی خود و نیازهای آن و نیازهای خود را می شناسد. راه حل خردمندانه این است که او خود مکان زندگی و مشکلات خود را مدیریت کند.
«منظور نوعی مردم سالاری مستقیم است که در آن اراده مردم بی واسطه و مستقیم اعمال شود. یکی از این راه ها ایجاد ساز وکارهای همه پرسی و شوراهای محلی برای انجام هر تصمیمی؛ حتی در سطح حل مشکلات شهری و روستایی است. در این شرایط فرد خود را در سرنوشتش موثر خواهد دید و نتیجه را در زندگی خود احساس خواهد کرد. بنابراین اعتماد بیشتری به نهادهای سیاسی-اجتماعی خواهد داشت؛ زیرا دیگر در ساز و کارهای دیوانسالاری اثر اراده خود را بی رنگ یا کمرنگ نخواهد یافت».


http://www.RaheNou.ir/fa/News/40981/`تکروی-و-منفعت-طلبی`-ایرانیان،-گزاره-های-اروپایی
بستن   چاپ