راه ترقی
مصائب سیاست ورزی جریانی
سه شنبه 2 بهمن 1397 - 9:28:37 AM
ایرنا
راه ترقی- سیاست در ایران در چهار دهه گذشته برآیندی از فعل و انفعالات جریان های سیاسی عمده کشور یعنی اصولگرایی و اصلاح طلبی بوده است.
اگرچه برخی از تشکل های متکثر و متعدد ذیل این دو جریان در دوره هایی کنشگری موثری از خود ارایه داده و بر فضای سیاسی کشور اثرگذار بوده اند، ولی احزاب جز در مواردی انگشت شمار و مقطعی نتوانسته اند به عنوان کنشگری مستقل، نبض تحولات سیاسی کشور را به دست گیرند.
اغلب کنشگری های سیاسی در چهل سال گذشته با پشتوانه حمایت های جریانی و فعالیت های جبهه ای محقق شده است. طی این سال ها بارها ائتلاف و جبهه بندی سیاسی به ویژه در بزنگاه های انتخاباتی موثر افتاده و با هم افزایی توان تشکل ها در تجمیع آرای احزاب همسو، به پیروزی انتخاباتی آنان منجر شده است.
تا اینجای کار، خوب پیش می رود. ولی ناکارآمدی چنین اتحادهایی وقتی بروز پیدا می کند که پیروز یا پیروزهای انتخابات، وارد صحنه عمل می شوند. سازوکاری برای حساب کشی از افرادی که به واسطه حمایت های جناحی وارد صحنه سیاست ورزی شده اند وجود ندارد. منتخبین، خود را به برنامه و دستورهای کار تشکیلاتی متعهد نمی دانند و در موارد بحرانی تر حمایت های جریانی از خود را انکار می کنند و یکه تازانه پیش می روند.
در برابر، زمانی که منتخبین کارنامه عملکردی خوبی از خود به جا نمی گذارند، جریان های حامی، انتساب این افراد به خود را به کلی منکر می شوند. این مساله به عنوان یکی از مهمترین آسیب های نهادینه نشدن تحزب و سازوکارهای حزبی در کشورمان مطرح است.
وضعیت نمایندگان لیست امید را شاید بتوان یکی از مصداق های بارز چنین پدیده ای دانست؛ نمایندگانی که زیر لوای فهرست امید و با بلیت جریان اصلاح طلبی وارد مجلس دهم شدند، ولی تعدادی از آنان در صحنه عمل کنش و رویکردی غیر اصلاح طلبانه از خود ارایه دادند.
ریزش امیدی های مجلس پس از گرفتن جواز ورود به بهارستان را شاید بتوان نمونه ای بارز از ضعف کارآمدی فعالیت جریانی دانست. حدود 160 نفر با حمایت جریان اصلاح طلبی یا با پرچم اعتدال و زیر چتر امید وارد مجلس شدند. به گفته «حمیده زرآبادی» نماینده امیدی مجلس، از این تعداد حدود 110 نفر به فراکسیون امید پیوستند ولی تنها حدود 70 تا 80 نفر از این نمایندگان در تصمیم گیری ها همراهی می کنند و رای تشکیلاتی می دهند. به عبارتی حمایت اصلاح طلبانه از فهرستی 160 نفره به رفتار تشکیلاتی نهایتا نیمی از آنها انجامیده است.
نمونه دیگر از ناکارکردی کنش جریانی را می توان درحمایت یکدست و قاطع اصولگرایان از «محمود احمدی نژاد» در ابتدای راه و تبری جویی این جریان از او از دوره دوم ریاست جمهوری اش مشاهده کرد.
بحث و نظرهای اخیر طیفی از اصلاح طلبان در انتقاد از عملکرد «حسن روحانی» و در مقابل، تشکیک برخی دولتی ها در چند و چون و کارایی حمایت انتخاباتی اصلاح طلبان از روحانی رویه دیگر این ماجرا است. اصلاح طلبان که در سال های 1392 و 1396 به خاطر اقتضائات و محذوریت ها، سرمایه اجتماعی خود را در حمایت از روحانی بسیج کردند، امروز به خاطر برآورده نشدن مطالبات اصلاح طلبانه خود که اتفاقا در زمره شعارهای انتخاباتی روحانی هم بود، از او انتقاد می کنند.
فقدان ظرفیت حزبی در پاسخگو ساختن نیروهایی که وارد ساختار قدرت شده اند، یکی از مهمترین آسیب های سیاست ورزی جریانی در ایران است. نه احزاب امکان نظارت و اهرم فشاری بر نیروهای منتخب مورد حمایت خود برای پیاده سازی برنامه هایشان دارند، نه نیروهای منتخب تعهدی جدی به برنامه و راهبردهای حزبی.
این مساله ای است که بزرگان هر دو جریان اصولگرایی و اصلاح طلبی به آن اذعان دارند. «محمدرضا باهنر» فعال سیاسی اصولگرا به تازگی در گفت و گو با یکی از رسانه ها گفت: ما باید سه، چهار حزب فراگیر چارچوب دار یا به اصطلاح مانیفست دار داشته باشیم، ولی اکنون هیچیک از احزاب ما فراگیر نیستند. رقابت ها در کشور ما جریانی و جناحی است به همین دلیل بسیاری از فعالان سیاسی از امتیازات جناح ها استفاده می کنند، ولی حاضر نیستند هزینه جناح ها را بپردازند در حالی که اگر ما حزب داشته باشیم یک آدم حزبی هم باید منافع حزب را بپذیرد، هم هزینه های حزب را بپردازد.
همچنین نبود تشکیلات منسجم و استخوان دار در جریان های اصلاح طلبی و اصولگرایی، امروز به ایجاد آشفتگی و عدم انسجام در اردوگاه چپ و راست سیاسی منجر شده است چنانکه «محسن میردامادی» دبیرکل تشکل منحل شده «جبهه مشارکت» چندی پیش در مصاحبه ای فقدان تشکیلات کارآمد را حلقه مفقوده جریان های سیاسی در ایران دانست و بیان داشت: نبود تشکیلات فراگیر سبب شده تا وقتی جریانی در قدرت نباشد، اتحاد و انسجام داشته باشند و زمانی که به قدرت می رسند دچار اختلافات داخلی شوند.
در سایه نبود احزاب و سازوکارهای حزبی کارآمد، انتخابات و رقابت های انتخاباتی از رقابت سازنده و ایجابی به رقابت های سلبی تبدیل شده است. جریان های رقیب برای پیروزی در انتخابات، بر نفی رقیب متمرکز می شوند. سال ها است این مدل سیاست ورزی، به فضای انتخاباتی در کشور شکل داده است.
ضعف تحزب در کشور همچنین موجب شده جریان اپوزیسیون به جای کنشگری فعال و سازنده و ارایه برنامه های جایگزین و موثر، به تخریب، اتهام زنی و هجمه به رقیب متوسل می شود.
در سایه این مسائل، بازیگر سیاسی هم در کشور به جای تعهد به منافع ملی و پایبندی به برنامه محوری و راهبردسالاری، به سیاست ورزی اقتضایی برای مقابله با هجمه ها و حمله های جریان رقیب روی می آورد.
در مجموع نبود تحزب، سیاست ورزی در کشورمان را به امری مقطعی، ناپایدار و بی برنامه تبدیل کرده که به جای کعبه، ره به ترکستان می برد.

http://www.RaheNou.ir/fa/News/57095/مصائب-سیاست-ورزی-جریانی
بستن   چاپ