راه ترقی
خدای قاصدِ هدایت
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398 - 10:26:15 AM
ایرنا
راه ترقی- گاهی زیاد جوش می‌زنیم و از پاپ کاتولیک‌تر میشویم. شاه می‌بخشد و ما شاغلامان نمی‌بخشیم. خیال می‌کنیم اگر ما نباشیم تا زمین و زمان را برای هدایت خلق به هم بدوزیم و یکسره خدا را و طریقش را نشان دهیم، بساط هدایت زمین می‌ماند و خدای هادی، خداوندی نمی‌کند. اگر ارشاد ما دلسوزان و بهشت نمایان نباشد، دل های بندگان خدا از سوی خدایشان آیه ای نمی یابد و گمراه می شوند. اما چه فکر می کنیم؟! بر خدای قاصد است که «قصد السبیل» را به بندگانش بنماید. او بر خودش فرض و عهده دار می داند. او «علی الله» بر خویش تکلیف می داند که «راه مستقیم و میانه» را به بندگانش بنماید که آنان را اگر به خدا کوشا و تشنه روی آورند، به مقصد و مطلوب برساند. حتی وقتی نوبت به داوری و پیگیری ما در تمییز و تعیین گمراهان و هادیان می رسد، بارها در ادبیات قرآنی با این مضمون کنایه زده می شود که نیازی به جوشِ حق پندار شمایان نیست. او به گمراهان و هادیان از سبیلش آگاه ترین است. «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»(نحل 125)
در این مقام باید گشت و دید که این «علی الله» چگونه محقق می شود و شده است. در چنین مقام هایی تکلیف ما واگذاری و تماشاگریِ صفت هادی خداوندی است. که او اخلاقاً اهل خلف وعده نیست. به ویژه وقتی وعده ای را خودش بر خودش واجب معرفی کند. مقصود از تماشاگری، نفی نقش های اجتماعی و اهتمام های دینی و دلسوزی ها نسبت به دیگران نیست. آنها در اندازه پسندیده و معقول خود مورد تاییدند. سخن بر سر نفی جوش زدن های بیجا، جسارت های بی اندازه، دخالت های بیگاه و احساس تکلیف های ناموجه و افراطی در هدایت دیگران است. افکار و اعمالی که از وضوح و تصاحب تمام عیار حقیقت ناشی می شود و خیال می کند که خدا صحنه هدایت را رها کرده است.
به علاوه نه آن است که شبِ تاریک نباشد و هیبت انتخاب و بیم راه و کژراه حذف گردد. نه. راه قاصد به مقصد هست. اما مگر مستقیم، در نبود غیرمستقیم شناخته می شود؟ بسیاری راه کژ مجاور و «جائر» هم هست. راهی که نرم نرمک تو را از «قصدُ السبیل» جدا می کند و از مقصد دور می گرداند و تو به جز مقصد میرسی. راه ظالمِ انحرافی. راه جائرِ چه بسا مجاور و مو به موی راه قاصد و مستقیم. راه در راه. تنیده در هم. آمیخته بر هم. در اینجا اگر دستگیری هادی نباشد، «ظلمات است بترس از خطر گمراهی»!
اینها همه هست. تکلیفِ نمایانگری «قصدُ السبیل» الهی هم هست. کژراهه ی منحرفانه هم هست. چرا که بناست هدایت به «انتخاب و اراده» رهروان مقید باشد. به آزادیِ گزینش. به صحنۀ غیرمجبورانۀ انتخاب و امتحان. به مجبور نبودن انسان مختار. هادی نخواسته است که هدایتش از جنس رهروی های مجبور و مقهور باشد. حکمت اندیشه برانگیز هدایت او انتخاب راه است. او اگر می خواست همه بر شیوه اکراه و اجبار، به صف ایستاده سالکِ هدایت بودند. «لَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ» و «و اگر پروردگار تو می‏ خواست قطعا هر که در زمین است همه آنها یکسر ایمان می ‏آوردند پس آیا تو مردم را ناگزیر می ‏کنی که بگروند؟ (99 یونس)».
ولی او به هزار راز و حکمت عیان و پوشیده نخواسته است. کارزار هدایت به خواست نقشه پردازش آغشته به آزادی است. آمیخته به بازیگرانی که مختارند و با صفت انتخابگری تشخص می یابند. که عبارت «وَلَوْ شَاءَ» یکی از کلیدواژه های تامل برانگیز و مغفول قرآن است. دلالتش این است که خدا اگر می خواست این می شد، آنگونه بود. حال که بنابر حکمتی نخواسته است، پس تو هم پیشگام تر و داغ تر از مُراد، نخواه و نجو!
او از تصورات خدای راضی و عامل به اکراه و اجبار منزه و متعالی است .«سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ» (نحل 1)
حال همه چیز مهیاست و او پس از تدارک سلوک و راه، پس از کشیدن پیرنگ اختیار و ره نِمایی، پس از هزاران راز و نازِ در پس پرده، پس از هزاران چرایی ناگشوده و محجوب، به تماشای سالکیِ سالکان نشسته است. به سفر مسافران. به طریق اهل طریقت. «قاصدُ السبیل» می روی یا «جائر السبیل»؟!
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست!

http://www.RaheNou.ir/fa/News/64684/خدای-قاصدِ-هدایت
بستن   چاپ