راه ترقی
خشمي که منتهي به قتل مي شود
شنبه 10 مهر 1395 - 4:41:21 PM
آريا
راه نو- سردار دکتر سعيد منتظرالمهدي معاون اجتماعي و سخنگوي ناجا در يادداشتي نوشته است: حجم انبوهي از شواهد آماري و يافته متقن تحقيقاتي در دست است که آشکار مي سازد بسياري از قتل هاي صورت گرفته خواه در خانواده يا در محيط بزرگتر "جامعه" از پيش برنامه ريزي شده نبوده است و قاتلان، به ويژه آناني که سن شان از دوره شبابي فراتر نرفته است، قصد آن نداشته اند که به حيات قرباني نگون بخت خويش خاتمه بخشند.
آنان در دام هيجان رام نشده و به انقياد در نيامده ي خشم و عصبانيت خويش فرو غلتيده اند و به ناگه مرتکب رفتاري شده اند که جامعه، آن را "تبهکاري" نام مي نهد و لاجرم مستوجب مجازات هاي شديدي همچون ستاندن جان قاتل، و يا حبس هايي است که عمر را به فنا و نيستي مي برد.
بي نيازي به هيچ حجت و برهاني در آن گروه از قاتلاني که از پيش براي دست يازيدن به عمل شنيع و توجيه ناپذير قتل طرح و نقشه در انداخته اند، تعمداً نام خود را در شمار تبهکاران جاي داده اند، پيوند خشم و قتل نمايان تر است.
اينان، برخلاف گروه قاتلان تکانشي که ناخواسته و از پيش برنامه ريزي نشده، حيات را از قرباني خود ستانده اند، طي يک دوره نسبتاً طولاني، "نفرت، کينه و خصومت" را آنچنان در ذهن و ضمير خود پرورانده اند که وجود آنان "ر از خشم"گشته است.
جان لبريز از خشم نيز، به ويژه آنگاه که معطوف آماج نگون بخت معيني است، گويي راهي جز ارتکاب قتل نمي شناسد و لاجرم اگر مانعي پرتوان و قدرتمند پيش روي خود نيابد نقشه شوم خود را به منصه ظهور مي رساند.
بنابراين در هر دو حالت مذکور ميان هيجان خشم و عصبانيت و رفتار بزهکارانه قتل، ارتباط و پيوند قطعي و اثبات شده اي وجود دارد؛ اين پيوند آنچنان نيرومند است که مي توان آن را " پيوند علّي گ تلقي نمود.
در سطوري که در پي مي آيد ابعاد اين پيوند به اجمال در چند بند تشريح مي شود.

خشمي که منتهي به قتل مي شود

از شواهد و اسناد چنين پيداست که در شماري از افراد جامعه پيوند بين هيجان، خشم و وقوع پديده مکدر ساز روحيه جامعه، يعني قتل، نيرومند تر است.
اين افراد را مي توان به چند دسته تقسيم کرد:
گروهي از آنان کساني هستندکه به سبب ترکيب عوامل "زيستي، رواني و اجتماعي"، به ويژه عوامل "درون خانوادگي "دچار يک نشانگان باليني به نام "اختلال شخصيت مرزي "شده اند. اينان همانهايي هستند که دچار نوسانات شديد خلقي اند و با ويژگيهايي نظير " پيش بيني ناپذير بودن "، بي ثباتي و کنش هاي خود تخريب گرانه، از افراد طبيعي (نرمال ) جامعه متمايز مي گردند.

آشفتگي در خانواده ها

تجارب انبوه باليني نشان داده است که اينگونه افراد در خانواده هايي پرورش يافته اند که مشخصه بارز آنها "آشفتگي مزمن" است؛ در چنين خانواده هايي "خشونت، تحقير و توهين"امري عادي است و "بي تعهدي، بي وفايي وکژکارکردي" رفتاري رايج است.
ديگر گروهي که غضبناکي و خشونت ورزي شان سريع تر از قتل سر بر مي آورد آنهايي اند که "جامعه ستيز"، يا به تعبير تلطيف شده تر "روان دردمند "، نام گرفته اند؛ شدت ستيز و ستمگري اين گروه عليه جامعه و افراد آن بسي فزون تر از گروه نخست است.

نبود وجدان ملامت گر در برخي پرخاشگران

گروه اول شايد از روزگار چيزي بياموزند و از پيامد اقدام تبهکارانه ديگران عبرت گيرند ليکن در گروه دوم دشوار است بتوان نشاني از عبرت آموزي و ندامت نشان کرد، گويي نظام رواني اينان فاقد عامل بازدارنده نيرومندي به نام "وجدان ملامت گر" است.
به هر روي، چنانچه در پي شناسايي ريشه اين "بدکارکردي" رواني اجتماعي برآئيم بلادرنگ سر از خانواده جامعه ستيزان در مي آوريم. آنان نيز نه تنها در محيطي طبيعي فرا نباليده اند بلکه از همان کودکي و تا پايان نوجواني، انواع قساوت ها و خشونت ها و اجحاف ها را به نظاره نشسته اند وشايد هرگز طعم شيرين عاطفه درون خانوادگي را نچشيده اند.
" تکانشگران "، يعني آناني که بي تامل و انديشه به کنش گري مي پردازند و آناني که در سال هاي رشد قسمت لُب پيشاني مغز آنان ضربه شديد ديده است و نيز گروهي که نياموخته اند که چگونه خلق و خويِ " پيش تمدنيِ" خويش را مهار و تعديل کنند و متناسب با دوران تمدن يافتگي، آن را سروسامان بخشند، از جمله ديگر گروه هايي هستند که هيجان خشمشان سريع تر به منتهي اليه خود مي رسد و لاجرم ممکن است با ارتکاب قتل ، مُهرِ پايان به حيات زيستي و رواني خود بزنند.

نزاع هاي دسته جمعي و قتل

مضاف براين پيوند خشم و قتل در آن دسته از رفتارهاي طغيانگرانه و خشونت آميزي که نام "نزاع دسته جمعي" بر آن نهاده اند، محکم تر است؛ يعني آدم ها آنگاه که درگير يک نزاع جمعي مي گردند گويي سريع تر قوه عاقله و ظرفيت عقلاني خود را به کناري مي نهند و در تندخويي و سبعيت از ديگر ارگانيسم ها سبقت مي گيرند.
تبيين علمي و نظري پيوند خشم و خشونت يا قتل، ساده مي نمايد. از همين روي در اين مجال تنها چند نکته ياد آوري مي شود: نخست آنکه يافته هاي عصب- روان شناختي نشان داده است که به هنگام فروشدن در دام خشم ، به ويژه خشم شديد، مهار "کژ کرتکسي" مغز از ميان برمي خيزد و رفتار فرد به کل متاثر از سطوح "زير کرتکسي" مي گردد؛ آشکار است که در چنين شرايطي گويي"عقل، منطق و دور انديشي"به يکباره به محاق مي رود.
دوم آنکه، در خشونت و نزاع دسته جمعي، نزاع گران از همديگر تاثير مي پذيرند و هيجانات آنان به يکديگر سرايت مي نمايد؛ اين رخ داد (يعني سرايت هيجان از يکي به ديگري ) آنقدر ادامه مي يابد تا به نقطه اوج خود برسد، درنقطه اوج نيز، بروز رفتار به غايت تندي و سبعيت مي رسد.
سوم آنکه به هنگام فرو غلتيدن در خشم و غضبناکي خون از اندام هاي مرکزي بدن به اندام هاي پيراموني جهت مي يابد و لاجرم توان فرد چندين و چند برابر افزايش مي يابد. به همين سبب ، در چنين شرايطي حتي يک ضربه فرد ممکن است حيات را از ديگري بستاند و يا آسيب جدي بر او وارد سازد ( و شواهد نشان داده است که بسياري از قتل هاي درون خانوادگي ناشي از اين عامل است) . سرانجام ضروري است که ياد آوري شود دسترسي به ابزارهاي خشونت ، حتي يک کارد ميوه خوري ، مي تواند در اندک زماني نزاع وخشونت را به ارتکاب قتل منجر نمايد.

راهکارها

3.چاره چيست؟ پاسخ ساده است : خشم و خشونت را بايد فرو گذاشت و دانست که "فرو گذاشتن خشم، موفقيت و سعادت بزرگي در زندگي است".

اين مهم نيز زماني ميسر مي گردد که مهارت هاي مديريت هيجان فرا گرفته شوند. در اين مجال تنها چند راهکار فهرست مي شوند.

الف) راهکار نخست "ترويج فرهنگ رواداري و مدارا در خانواده" است. چناچنه اعضاي بزرگتر خانواده در برابر نظرات و ديدگاه هاي مختلف يک ديگر با صبر و بردباري و مدارا واکنش نشان دهند فرزندان نيز مي آموزند که در جامعه و در برابر ديگران با صبوري و شکوري واکنش نشان دهند .

ب) راهکار دوم "تامل پيش از کنش " است.

شواهد نشان از آن دارند که اگر افراد پيش از دست يازيدن به هر اقدامي اندکي تامل نمايند بسياري از رفتارهاي تکانشگرانه خشم آلود مهار مي گردند و فرصت ظهور و بروز نمي يابند.

ج) راهکار سوم " رواج فرهنگ گفت و گو در خانواده" است؛ چناچنه اعضاي خانواده بياموزند که تعارضات و اختلافات خود را با بهرهگيري از زبان و به شيوه هاي مسالمت آميز از ميان برانند بخش عمده اي از خشونت ها از ميان برمي خيزند.

د) راهکار چهارم"انجام غربال گري در مدارس" به منظور شناسايي و درمان افراد مستعد جامعه ستيز است.

ه) راهکار پنجم "آموزش مهارتهاي کنترل خشم" به همه اعضاي خانواده است. پژوهشها نشان داده اند که بسياري از افراد جامعه نياموخته اند که چگونه مانع از تبديل هيجان خشم و عصبانيت خود به رفتار پرخاشگرانه شوند.

اميدوارم در مجالي ديگر اين راهکارها را بيشتر تشريح نمايم.

http://www.RaheNou.ir/fa/News/7269/خشمي-که-منتهي-به-قتل-مي-شود
بستن   چاپ