راه ترقی
امکان حمله آمريکا و تلفات احتمالي آن عليه ايران
يکشنبه 20 فروردين 1396 - 2:09:49 PM
آريا
راه نو- روابط تهران و واشنگتن پس از انقلاب اسلامي بسيار پرفراز و نشيب بوده است. در اين ميان يک موضوع در اين تقابل هميشگي همواره برجسته بوده و آن تهديدات نظامي مستمر آمريکا عليه ايران است. اين تعهديدات شفاهي بطور کلي در تمام دوران روساي جمهور آمريکا از رونالد ريگان به عنوان چهلمين رئيس کاخ سفيد درسال 1980 تا دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمين رئيس جمهور ادامه داشته، اما هيچ‌گاه از مرز زبان‌ها فراتر نرفته است. با وجود اين شرايط و تداوم چند دهه تهديدات مکرر واشنگتن براي اقدام نظامي عليه ايران، آيا مي‌توان در حال حاضر رويارويي و تقابل نظامي آمريکا عليه ايران را شاهد بود؟ در واقع آيا تهديدات لفظي و زباني رهبران کاخ سفيد عليه ايران در جهان واقع قابل اجرا و عملي خواهد بود؟
با توجه به 8 دليل مي‌توان هرگونه عملياتي شدن و انجام تهديدات نظامي کاخ سفيد عليه ايران را مردود و در واقع غيرمحتمل ارزيابي کرد.
 1- ناممکن بودن اجماع جهاني براي حمله به ايران؛ واشنگتن جهت اقدام نظامي عليه ايران نيازمند کسب حداقلي از اجماع جهاني پيرامون اين مسئله است، حال آن که حتي در مسئله لغو توافقات هسته‌اي ايران و 1+5 که هدف مطلوب ترامپ است، هيچگونه همراهي و حمايت از جانب نزديک‌ترين متحدان آمريکا حتي در اروپاي غربي وجود ندارد. ساز مخالف اروپاي غربي جهت لغو توافق نامه مشترک هسته‌اي با ايران به طور قابل توجهي به معناي مخالفت صريح نزديک‌ترين متحدان واشنگتن براي هرگونه اقدام نظامي عليه ايران است.
2- عدم توانايي ارتش آمريکا براي آغاز جنگ جديد؛ در حال حاضر ارتش آمريکا علاوه بر عراق و افغانستان، در حمايت از ائتلاف سعودي در يمن و حمايت از برخي گروه‌هاي ضد دولتي در سوريه حضور فعالي دارد. با اين حال در هيچ کدام از اين کشورها، آمريکا نتوانسته است اهداف مطلوب خود را دنبال کند. در شرايط چالش امنيتي و سياسي در عراق و افغانستان و با وجود وضعيت نامطلوب سوريه و يمن براي آمريکايي‌ها، لشکرکشي جديد ارتش اين کشور به ديگر حوزه‌ها در عمل به معناي شکست همزمان در همه جبهه‌ها بدليل گسترش حوزه‌هاي درگيري قبلي خواهد بود.
 3- ناتواني اقتصاد آمريکا در تأمين منابع جنگ جديد؛ از نظر تأمين منابع اقتصادي براي درگيري نظامي جديد نيز ايالت متحده با چالش جدي روبروست. بنابر آمار دانشگاه براون تخمين مي‌زند واشنگتن از 11 سپتامبر 2011 به اين سو حدود پنج تريليون دلار در جنگ‌هايي که به بهانه مبارزه با تروريسم راه انداخته، هدر داده است. در سال 2013 نيز دانشگاه هاروارد در گزارشي هزينه جنگ آمريکا در عراق و افغانستان را شش تريليون دلار برآورد کرد.
 4- عدم اجماع و انسجام داخلي جامعه آمريکا براي جنگ عليه ايران؛ هرگونه اقدام نظامي آمريکا عليه ايران نه تنها فاقد اجماع جهاني و با مخالفت گسترده دولت‌هاي غربي حامي واشنگتن روبرو خواهد شد، بلکه حتي در داخل آمريکا نيز در ميان سياستمداران آمريکايي اختلاف نظرهاي عميقي حول اين موضوع وجود دارد. بخش قابل توجهي از دموکرات‌هاي آمريکايي فشار بر ايران را با هدف کاهش هزينه‌هاي احتمالي تنها در قالب تحريم و محاصره اقتصادي دنبال مي‌کنند و بخش ديگر از جمهوري‌خواهان نيز به دليل افزايش هزينه‌هاي مالي عمليات نظامي عليه ايران، فشارهاي ضدايراني خود را از مسير ايجاد بلوک‌ها و ائتلاف‌هاي بين‌المللي ضد ايران دنبال مي‌کنند. علاوه بر اين، فضاي ضدجنگ عليه ايران تنها محدود به نخبگان و رهبران سياسي اين کشور نيست، بلکه افکار عمومي اين کشور نيز متأثر از حضور بخش قابل توجهي از چهره‌هاي علمي و اقتصادي ايراني- آمريکايي به دشت هرگونه اقدام نظامي و جنگ عليه ايران را محکوم و با آن مخالفت مي‌کنند.
 5- عدم محاسبه و مقابله با پاسخ‌هاي متقابل ايران؛ از طرف ديگر نتايج اقدام نظامي ضد ايران توسط آمريکا را نيز مي‌بايست درنظر گرفت. برخلاف افغانستان و عراق که در زمامن تجاوز نظامي آمريکا در سال 2001 و 2003 فاقد دولت کارآمد و در واقع با دولتي از درون ورشکسته مواجه بودند، ماهيت دولت و حکومت در ايران بسيار متفاوت است. جايگاه منطقه‌اي ايران، جايگاه تثبيت شده و غيرقابلانکار است. بسياري از انتقادات ضدايراني متوجه گسترش ضريب نفوذ و تثبيت موقعيت منطقه‌اي و گاه حتي فرامنطقه‌اي جمهوري اسلامي ايران است. بيشترين واکنش‌هاي ضدايراني برخي کشورهاي عربي نزديک به غرب در منطقه به دليل گسترش دامنه قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران در منطقه است و کشوري با اين موقعيت بسيار متفاوت از وضعيت افغانستان در زمان طالبان يا عراق در اواخر رژيم صدام است. بر اين اساس برخلاف انفعال و عدم اقدام موثر حکومت‌هاي کابل و بغداد در زمان تجاوز آمريکا، پاسخ‌هاي ايران در صورت وقوع تجاوز واشنگتن بسيار متفاوت و غيرقابل محاسبه خواهد بود. جايگاه نفوذ و مولفه‌هاي قدرت ايران بسيار متفاوت و غيرقابل مقايسه با وضعيت افغانستان و عراق در زمان تجاوز آمريکاست.
 6- مغايرت رويکرد «درون گرايي»ترامپ با جنگ؛ در عين حال يک موضوع ديگر در ارتباط با اقدام نظامي ضدايراني در دولت ترامپ قابل توجه است که اين مسئله بطور کامل در مغايرت با اهداف درون گرايانه و کاهش هزينه‌هاي سياست خارجي آمريکاست که در شعارهاي انتخاباتي ترامپ بارها مورد تأکيد قرار گرفت. ترامپ بارها رهبران پيشين آمريکا را به دليل راه اندازي جنگ در افغانستان و عراق مورد سرزنش قرارداده بود و در حال حاضر هرگونه اقدام نظامي جديد و در واقع آغاز جنگ جديد به معناي نقض شعارها و وعده‌هاي پيشين ترامپ است.
 7- گسترده شدن دامنه جنگ به سراسر منطقه؛ اگر پاسخ‌هاي احتمالي ايران به تجاوز و اقدام نظامي آمريکا عليه تهران غيرقابل پيش بيني است، اما بيشتر کارشناسان در يک موضوع اتفاق نظر دارند و آن اين که هرگونه اقدام نظامي آمريکا عليه ايران محدود به مرزهاي داخلي ايران نخواهد بود و به صورت قابل پيش بيني شده‌اي جنگ تمام عيار را به تمام نمطقه خواهد کشاند. يک گزارش موسسه «بروکينگز» براساس برنامه مانوري که در خصوص حمله نظامي به ايران توسط فرماندهي نظامي آمريکا در منطقه آسياي مرکزي به نام سنتکام انجام شد مي‌گويد، تلفات يک حمله احتمالي عليه ايران و هزينه‌هاي آن به شدت بالاتر از تجربيات قبلي آمريکايي‌ها خواهد بود. بر پايه اين گزارش، ايران در اين جنگ موفق به غرق کردن يک ناو جنگي امريکا در خليج فارس و کشتن 200 نفر از خدمه آن مي شود. براساس اين گزارش شبيه‌سازي شده، اين جنگ تبديل به يک جنگ بزرگ منطقه‌اي خواهد شد که همين موضوع نشان ‌دهنده آن است که حمله به ايران منجر به نتايج غيرقابل کنترل مي‌شود و تمام کشورهاي غرب آسيا را در اين جنگ بزرگ درگير مي‌کند. همچنين در ادامه اين گزارش اينگونه نتيجه‌گيري شده است که حمله به تأسيسات هسته‌اي ايران، اين کشور را تحريک خواهد کرد تا راهبردي‌ترين متحدان منطقه‌اي آمريکا به‌ويژه رژيم صهيونيستي را طي چند ساعت هدف موشک‌باران گسترده قرار دهد.
 8- تأثير عميق جنگ بر ساختار نظام بين‌الملل؛ اين موضوع را نيز نمي‌توان ناديده گرفت که ساخت نظام بين‌الملل در صورت حمله نظامي آمريکا به ايران بطور کلي دچار دگرگوني ماهيتي خواهد شد. هم به دليل هزينه‌هاي سرسام آور مالي و سياسي براي آمريکا و هم از نظر نوع رويکردها و جهت گيري ساير بازيگران نظام بين‌الملل در مقابل اين اقدام نظامي، لذا از يک طرف هم موقعيت و نقش بازيگري آمريکا در ساخت نظام جهاني دچار تغيير خواهد شد و هم شاهد شکست برخي ائتلاف‌هاي امنيتي قديمي و شکل گيري ائتلاف‌هاي جديد خواهيم بود. زمان بر بودن هرگونه اقدام نظامي عليه ايران، به شکل‌گيري بلوک‌ها و قطب‌هاي جديد منطقه‌اي و جهاني منجر خواهد شد و ساختار نظام بين‌الملل را به دوران پساآمريکايي خواهد کشاند. دوره‌اي که ممکن است به انشقاق در برخي ائتلاف‌هاي سنتي غرب و شکل گيري ائتلاف سنتي آمريکا مانند روسيه و چين همراه با برخي متحدان قديمي واشنگتن در اروپاي غربي بيانجامد.
 انديشکده «جيمز تاون»، در مقاله‌اي به قلم «پاول فلگنهاور» با اعلام تصميم ارتش سوريه بر واکنش نظامي در صورت حمله آمريکا به ايران مي‌گويد، آغاز ورود مستقيم ارتش روسيه به معناي جنگ مستقيم مسکو و واشنگتن خواهد بود که نتيجه‌اي براي آن متصور نيست. جنگي که در صورت وقوع به معناي پايان نظم جهاني دو قرن گذشته و شکل‌گيري نظمي پساغربي و پساليبراليسم خواهد بود.

http://www.RaheNou.ir/fa/News/8835/امکان-حمله-آمريکا-و-تلفات-احتمالي-آن-عليه-ايران
بستن   چاپ