راه ترقی
علت شکست اصولگرايان در انتخابات رياست جمهوري 96/ 30 سال است که هيچ رئيس جمهور اصولگرا پيروز نشده است!
يکشنبه 7 خرداد 1396 - 1:07:09 PM
آريا
راه نو- تحليلگران جناح اصولگرا در ايران که به بررسي علل شکست ابراهيم رئيسي در انتخابات اخير رياست جمهوري در روز 29 ارديبهشت 96 پرداخته اند، نظرات و دلايل مختلفي را ارائه کرده‌اند.
چکيده علل عرضه شده به قرار زير است:
 • ناشناس بودن رئيسي در جامعه ايران و نبودن فرصت کافي براي جا انداختن او در بين رأي دهندگان.
 • کنارگذاشتن قاليباف که هم چهره آشناتري بود و هم از سوابق مديريتي برخوردار بود به نفع رئيسي که فاقد پشتوانه کار اجرائي و مديريتي بود.
 • انتخاب گفتمان اشتباه از سوي قاليباف و پيروي او از مدل احمدي‌نژاد در مناظره ها. اين رويکرد نه تنها کارگر نيفتاد بلکه دو مشکل ديگر نيز ايجاد کرد. اول اينکه قاليباف تکنوکرات که مي توانست در قالب يک مدير اجرايي آراي بخشي از طبقه متوسط را جذب کند، با پيش کشيدن شعارهاي عوام پسندانه (مانند تقسيم کردن جامعه به 96 درصد معمولي يا فقير و 4 درصد برخوردار) و تلاش شديد براي جذب آراي طبقات کم درآمد، آراي طبقه متوسط را از دست داد. دوم اينکه فضاي انتخابات که تا قبل از آن آرام بود به يک فضاي دو قطبي مبدل شد. روحاني از فضاي به وجود آمده بهره برداري کرده و با سامان دادن يک کارزار تبليغاتي پر حجم و با عبور از برخي از خطوط قرمز، به دو قطبي تر شدن انتخابات کمک کرد. اين فضا باعث شد که آراي مردد و خاموش به نفع روحاني وارد صحنه شود و پيروزي روحاني را رقم بزند.
 • گروه کثيري از تحليلگران اصولگرا فقدان برنامه ريزي و وجود هرج و مرج و اختلاف نظر را در جبهه خود عاملي موثر در عدم موفقيت اين جبهه براي هماهنگ کردن و همسو کردن نيروهايشان مي دانند.
 • عدم طرح ارزش هاي ديني يکي ديگر از عللي است که ناظران اصولگرا در توجيه شکست اردوگاه خود بيان کرده اند. استدلال آنان اين است که پايگاه اجتماعي اصولگرايان را بخش محافظه کار مذهبي جامعه ايران تشکيل مي دهد. اما هر دو نامزد اين جبهه از تأکيد موثر بر ارزش هاي مذهبي در کارزار انتخاباتي خود سر باز زدند، اين امر باعث شد که آراي بخشي از محافظه کاران مذهبي و سنت گرايان را از دست بدهند. در همين رابطه، بعضي از ناظران اصولگرا ملاقات آقاي رئيسي با امير تتلو، خواننده جوان را “فاجعه” خواندند. از نظر آنان اگر اين ملاقات از سوي روحاني و يا هر کانديداي ديگر اصلاح طلب صورت مي گرفت نه تنها واکنش منفي در ميان حاميان جريان مزبور ايجاد نمي کرد، بلکه چه بسا از آن استقبال هم مي شد. اما بخش محافظه کار و سنتي جامعه که مخالف موسيقي (چه رسد به موسيقي زير زميني) است نمي توانست اين حرکت را هضم کند. نکته‌هاي مغفول اما به نظر مي‌رسد که اين تحليل‌ها بعضي نکات را مغفول مي‌گذارند. مثلا اگر فرضا آقاي قاليباف در قامت يک مدير و تکنوکرات ظاهر مي شد و آراء بخشي از طبقه متوسط را هم جلب مي کرد و نهايتا در انتخابات هم پيروز مي شد، آيا مي شد آن پيروزي را به پاي گفتمان اصولگرايي نوشت؟ کسي که از نگرش و گفتمان اصولگرايانه، مانند ضرورت برقراري گشت هاي امر به معروف و نهي از منکر، تفکيک جنسيتي، تضاد با فرهنگ غرب، دشمني با آمريکا و غيره سخن چنداني به ميان نياورد، حتي اگر در انتخابات هم پيروز شود، اين پيروزي را نمي شود پاي تفکر اصولگرايانه نوشت. اصولگرايي زماني مي تواند پيروز باشد که حداقل اصول مرکزي اين تفکر در معرض قضاوت عموم گذاشته شود و رأي بياورد. نه آقاي قاليباف و نه آقاي رئيسي هيچکدام در اين خصوص اطلاعاتي در اختيار رأي‌دهندگان نگذاشتند و اين روحاني بود که در مورد طرز فکر محافظه‌کارانه دو نامزد اصولگرا صحبت کرد.
30 سال است که هيچ رئيس جمهور اصولگرا پيروز نشده است!
اين رسانه اپوزيسيون در ادامه تحليل انتخاباتي خود مدعي شده است که واقعيت اين است که از بعد از پايان جنگ ايران و عراق و درگذشت آيت الله خميني [ره]، حتي يک نفر اصولگرا به رياست جمهوري نرسيده است. محمود احمدي‌نژاد هم با آنکه در ابتدا حمايت اردوگاه مزبور را به همراه داشت، تفکراتش نه تنها با اصولگرايان همخواني نداشت بلکه در مواردي ضديت هم داشت، چنانکه با گذشت زمان تضاد بين دو بينش خود را نشان داد تا آنجا که محمدتقي مصباح يزدي که روزي اطاعت از او را اطاعت از خدا مي دانست، درمانده از توجيه اشتباه خود طي اظهاراتي گفت: “بيش از 90 درصد معتقدم که او سِحر شده است.” در انتخابات سال 1392 هم بعضي کانديداهاي اصولگرا (مثلا رضايي و قاليباف) در قالب افرادي عملگرا ظاهر شدند که تلاش داشتند راه حل هايي براي درمان مشکلات اقتصادي بدهند. تنها کسي که با گفتمان اصولگرائي در صحنه حاضر شد سعيد جليلي بود که نهايتا 4 ميليون رأي آورد. از طرفي، انتخابات بعد از انتخابات، هر کجا “امکان” رأي دادن به جناح مخالف اصولگرايان وجود داشته، اکثريت به آن گزينه رأي داده اند. نمونه آن را در انتخابات مجلس و مجلس خبرگان در سال گذشته ديديم به نحوي که بزرگان جناح اصولگرا، از قبيل محمد يزدي و محمد تقي مصباح يزدي، نتوانستند کرسي هاي خود را در خبرگان حفظ کنند و احمد جنتي هم به زحمت (نفر آخر تهران) به آن مجلس راه يافت. به اين ترتيب تحليل‌هاي ارائه شده از سوي اصولگرايان در مورد شکست در اين دوره از انتخابات چندان منطقي به نظر نمي رسد، چرا که مسئله فقط به اين دوره منحصر نيست، بلکه ظرف حدودا 30 سال گذشته اصولا هيچ رئيس جمهوري با طرح گفتمان اصولگرايي به پيروزي نرسيده است.

http://www.RaheNou.ir/fa/News/9174/علت-شکست-اصولگرايان-در-انتخابات-رياست-جمهوري-96--30-سال-است-که-هيچ-رئيس-جمهور-اصولگرا-پيروز-نشده-است!
بستن   چاپ