راه ترقی

آخرين مطالب

راز سردار فاش شد؛ آيا احمدي مقدم بازداشت و به زندان رفته بود؟ نوشتارها

  بزرگنمايي:

به گزارش خبرنگار انتظامي آريا، موضوع بازداشت و فساد مالي اسماعيل احمدي مقدم، فرمانده سابق نيروي انتظامي که مدتي قبل در فضاي مجازي دست به دست شد و اين شايعه دهان به دهان چرخيد پس از اندک زماني با تکذيب  ناجا مواجه شد و سخنگوي قوه قضائيه نيز اعلام کرد که بازداشت احمدي مقدم و پسرش کذب محض است اما برنامه نيمه شب سه شنبه 19 ارديبهشت 94 شبکه يک، مهمان ويژه اي داشت که درباره شايعات بازداشت و فساد مالي اش توضيح داد و همه شايعات را تکذيب کرد.سردار احمدي مقدم، فرمانده سابق ناجا در صدا و سيما باز هم حاضر شد.اسماعيل احمدي مقدم، فرمانده سابق نيروي انتظامي که بدون فرم لباس نظامي و با کت و شلوار سياه در اين برنامه حضور يافت و بعد از حضور، به بخش اول گفتگو که مربوط به خاطرات سردار بود پرداخت.
به گزارش آريا، در حالي که زيرنويس برنامه دکتر اسماعيل احمدي مقدم را مشاور عالي رئيس نيروي انتظامي معرفي کرد، وي اظهار داشت:دو سه ماهي است که در صدا و سيما نيستم.يعني از اواخر مسئوليتم در نيروي انتظامي تاکنون.به هر حال به همه مردم سلام مي کنم.
فرمانده سابق ناجا دراين گفتگوي مشروح به مطالب زير پاسخ داد:
دوستان مي گفتند شما خيلي صريح حرف مي زنيد.گفتند شما زندان هستيد؟ اينطور گفتند!
شايد بد نباشد به ريشه هاي اين مسئله اشاره کنيم. ما در 4 ماه پايان دوره تصدي يک پرونده فساد اقتصادي در بنياد تعاون برخورديم. آقاي منتظر المهدي گفت شرکتها بوده، ولي نه، يک شرکت بوده، يک شرکت سرمايه گذاري به نام قدر.اين شرکت نبايد جايي را اداره کند. زير 50 درصد سهام مي خرد يا در بورس کار مي کند.نبايد مديريت کند.متوجه شديم آقايان سوء استفاده کرده اند شرکتهايي را در بيرون تاسيس کرده اند و در شرکتهاي خودشان سرمايه گذاري مي کنند.به آقايان گفتيم اين کار خلاف است و شما اموال را برگردانيد و ما هم مسامحه مي کنيم.اول قبول کردند و بعد گفتند کارشناسي کنيم.بعد ديدند اين شرکتها سودآور بوده و گفتند بايد بخريد.ديديم ده ها ميليارد تومان بايد پول بدهيم اين شرکتها را بخريم.
پرونده را برديم به مرجع قضايي داديم، ديديم اعمال نفوذ کردند.قاضي وسط پرونده رفت کنار.به مجلس رفتند و وکيل گرفتند و به ما هم گفتند اگر با ما در بيفتي ما خودمان را هم با تو مي کشيم پايين. فيلم گرفته ايم و مي گذاريم در اينترنت تا مردم بريزند در موسسه قوامين. موسسه قوامين هر جايي زمين مي خورد، مي رود کمک ولي آنها گفتند ما فيلم درست کرديم و مي گذاريم در فضاي مجازي.
گفتيم حالا که تهديد مي کني "بلغ ما بلغ" دنبال مي کنيم. من از دادگاه ها نااميد شده بودم. رفتم سراغ آقاي آيت الله آملي لاريجاني رئيس قوه قضاييه حاج آقاي خلفي هم تشريف داشتند.
ايشان نامه من را خواند و گفت مگر مي شود در وسط پرونده قاضي را انتقال داد؟ طبق قانون، هنگام رسيدگي قاضي قابل انتقال يا انفصال نيست. بايد اين پرونده را با قاضي ويژه اداره کرد. دستور دادند پرونده از مسير عادي به دادسراي نظامي برود. قاضي و وبازپرس ويژه منصوب شد و با قوت پرونده رسيدگي مي شود.
من وارد جزئيات نمي شوم. شخص قاضي منع کرده جزئيات را بگوييم ولي همان آدمها تهديد خودشان را عملي کردند. خيرخواهان گفتند شما که داريد مي رويد، بعد از رفتن شما هر کسي آمد پيگيري کند. گفتم من هر آسيبي ببينم مانعي ندارد. بايد کارانه برخورد کرد. آن هم براي نيروي انتظامي که خودش برخورد با پرونده ها مي کند. برخورد شد و من از آن روز تا امروز دو بار قاضي پرونده دو نامه برايم فرستاده، در آن نامه نوشته شده متهمان ادعا کرده اند با مجوز شما برخي از معاملات را کرده ايم. قاضي پرسيده اين حرف راست است يا نه. نه بنده احضار شدم نه متهم هستم. بي تقوايي ها برخي افراد سر جاي خودش!

پسر و دامادتان چطور؟
من همانروز که منصوب شدم روز شنبه 18 تير84 بود. من روز جمعه قبلش در خانه بيوگرافي نوشتم و تمام دارايي هاي خودم را نوشتم و تقديم حضرت آقا کردم. روز پايان هم خدمتم نزديک به اتمام بود، يک نامه نوشتم به حضرت آقا و تشکر کردم به خاطر حمايتهايشان در طول دوران خدمت. تشکر کردم و از قصور خودم عذرخواهي کردم و دارايي هاي خودم را نوشتم. هيچ فرقي با دارايي روز اولم ندارد. دو دختر دارم که يکي شان دانشجواست و ديگري دانش آموز است و در سن کار اقتصادي نيستند. پسرم وکيل است و توصيه کردم وکالت هيچ کار دولتي نپذير و برو آن پشت ها. هم پسرم هم دخترانم هر سه مستاجر هستند در خانه هاي زير 100 متر زندگي مي کنند و هيچ کار اقتصادي ندارند.

يک جمله درباره پيامبر بگوييد:
او رسول همه خوبي هاست.
هيچ کس از خانواده شما، پسرتان يا دامادتان در زندان نيست؟
کساني که شايعه مي کنند بايد بگويند کدام دادگاه، کدام محکمه، کدام بازداشتگاه هستند. در حقوق داريم البينه علي المدعي! وقتي سخنگوي قوه قضاييه جناب آقاي اژه اي مي گويد چنين چيزي کذب محض است و قابل شکايت، چه مي شود گفت. هر چند من ديگر شکايت نکردم. هر کسي قبلا کرده، از او مي گذرم و طبعا من راضي به گناه کسي نيستم. اگر کسي حرفي مي زند دليلي را بايد اقامه کند. البينه علي المدعي.

يعني آنها (متهمان) اينقدر قدرتمندند و قاضي را جابجا کردند؟
نه، پول معجزه مي کند.مي روند با پول کار مي کنند.به قوه قضاييه نمي خواهم اتهام بزنم. روش قبلي (دادگاه عمومي با قاضي معمولي) چند سال طول مي کشيد. ولي اموال تلف مي شد. قاضي سابق اختيار اموال را از آنها گرفته بود و به بنياد تعاون داده بود، ولي با روش معمول به جايي نمي رسيديم.

علي ضيا مجري برنامه در اين برنامه گفت:وقتي گفتيم شما مهمان منيد، پرسيدند مگر مي شود؟
شما برگرديد به دوران جنگ.کردستان بوديد؟
او گفت:ما اصلا از قبل از جنگ در کردستان بوديم.از مرداد 58 به خرمشهر اعزام شديم براي مسئله گروه هاي خلق عرب و روزانه در خرمشهر انفجارهايي داشتيم.در بازار، ميدان، مسجدجامع براي شهدا مراسم داشتند و نارنجک انداختند و 12 نفر از مردم شهيد شدند. 2 ماه آنجا بوديم تا اينکه در 28 مرداد 58؛ درباره کردستان فرمان تاريخي حضرت امام صادر شد. ما تا مهر در خرمشهر بوديم و بعد به کردستان رفتيم.

چرا وارد سپاه شديد؟ کار نداشتيد؟ يک ارگان نظامي استخدام مي کرده و پول خوب مي داد؟
من سال 57 طلبه بودم در قم درس مي خواندم.ما لياقت کسوت روحاني شدن را نداريم، ولي دانش ديني و کار فرهنگي از ابتدا بودم.
ما در ابتداي کار بوديم و ملبس نشديم و خورديم به تعطيلي و تظاهرات. خيابان دماوند تهران بوديم و کانون درگيري نيروي هوايي بود. بيشترين درگيريها در خيابان ما بود و بچه هاي مسجد ما يک ستون زرهي را آتش زده بودند. از همانجا به کميته ملحق شديم که محلي بود. با محوريت امام جماعت، کميته ها تشکيل شد و مسئول امنيت محله شدند. با حکم آيت الله مهدوي کني، خودجوش، اين کميته ها تشکيل شد و با سلاحهايي که از ارتش و پادگانها به دست مي آمد، در دست اينها بود. بعد از انقلاب به حوزه رفتم تا اواخر بهار. درگيريها زياد بود. در ترکمن صحرا، در سياهکل، در کردستان؛ خلق عرب در خوزستان مشکلاتي را درست کرده بودند. سپاه نيز تشکيلات تازه تاسيسي بود و گروهي که سمتي داشتند، اين ايده را بنيان گذاشتند. ما آمديم در سپاه و داوطلب 3 ماهه داشت. ما براي 3 ماه آمديم و رفتيم ماموريت و حوزه در مهرماه باز نشد. 3ماه ديگر تمديد کرديم و رفتيم به کردستان و در جوانرود بودم. دوست به نام شهيد جعفر نجفي داشتم که بچه آشتيان بود. از آيت الله جنتي که مدير حوزه بود پرسيديم چه کنيم فرمودند اگر نياز است، برگرديم.

پارتي شما که بود بلافاصله فرمانده شديد؟
فرمانده بودن خودجوش بود. مانند هيات بود که تقسيم کار پيش مي آمد و هر کسي استعدادي داشت. از روز اول که آمديم ما 18 ساله بوديم و معاون گروهان شديم. دوستي که سربازي داشت شد فرمانده. اولش هم در زندان اوين پاسبخش بودم که فراريها و ساواکي ها در زندان بودند. در کردستان مسئول تبليغات سازمان پيشمرگان شدم. ماندگار شديم. سپاه تا يکسال حقوق نداشت. در دومين ماه، برادري پول مي آورد و مي گفت پول برداريد و سقفش 2هزار تومان بودکه معادل 600 هزار تومان الان بود.

پول يک پيکان مي شد؟
نه پيکان 70 هزار تومان بود. کمترين کارمند 4 هزار تومان حقوق مي گرفت. خيلي ها برنمي داشتند. آنهايي که زن و بچه داشتند برمي داشتند. بعد از يکسال گفتند حالا که ماندگار شديد و پايه حقوق 2 هزار تومان است. اگر همسر و فرزند و مستاجر بودند پولي اضافه مي شد و همه در يک رده حقوق مي گرفتند. آنوقت جامعه بي طبقه توحيدي مشهور بود. همه دنبال کار بودند نه استخدام و اشتغال.

بين شما و کاک شوکت و آقاي طالباني چه اتفاقي افتاد؟
ما هم با آقاي بارزاني و هم آقاي طالباني رفيقيم. من در اروميه، فرمانده بودم و حزب دموکرات کردستان عراق در آنجا و آقاي بارزاني بودند. سالها اين دو با هم رقيب بودند. در پاييز 61 من فرمانده سپاه سردشت بودم. اين شهر 2.5 سال در محاصره احزاب کومله، دموکرات و اشرار داخلي بود و از هوا تدارک مي شد. جاده بانه باز شد. کل منطقه دست آنها بود و با هلي کوپتر تدارک مي شد. من البته در زمان محاصره نبودم. وقتي محاصره شکست من شدم فرمانده سپاه سردشت. جاده پيرانشهر-سردشت 90 کيلومتر است ولي عوارض زيادي دارد. زندگي حزب دموکرات آنجا بود. خيلي نبرد سختي بود. گام اول توفيق نسبي داشتيم. از آنجا جلال طالبي و نيروهاي اتحاديه ميهني کردستان عراق نيز به دشمنان ما پيوستند. آنها بسيار قوي بودند و با ما وارد جنگ شدند. خيلي جنگهاي سختي بود. وقتي الان مي گويند شهرهاي عراق جنگ است، الان در ذهنم مي آيد.
اين جنگ تمام شد و بعد از سه ماه برف آمد و نمي توانستند در سرما بياستند و تنگه گرژال باز شد و آنها عقب نشستند.و جلال طالباني با عراق مصالحه کرد و عليه بارزاني وارد جنگ شد. تا سال 64 باز هم با صدام وارد جنگ شد. اولين گروهي که درخواست کردند عراق به ما حمله کرده و به ما ديده بان بدهيد و حمايت توپخانه کنيد اينها بودند. ما با سرتيپ دادبين رفتيم با يک ديده بان داخل عراق. مهماني اي گذاشتند براي نمايندگان جمهوري اسلامي. بارزاني پرسيد اسم شما چيست؟ گفتم من مقدم هستم و ايشان سرهنگ دادبين. گفت کدام مقدم؟ فرمانده سپاه سردشت؟ باور نمي کرد من جوان 25 ساله همان باشم. گفت کاک شوکت، کاک علي بياييد. آمدند. کاک شوکت فرمانده يک آنها بود. گفت اين را مي شناسيد؟ گفت نه! گفت مقدم است! گفت کدام مقدم؟ گفت همان فرمانده سپاه سردشت. گفت اين بلا را شما سر ما آورديد. ما در جنگ سردشت 90 کشته داديم. بارزاني گفت اگر در جنگتان مردانه جنگيديم، در رفاقت با شما هم مردانه ايم. ايشان تا همين الان نيز با عهد خود با جمهوري اسلامي وفادار ماندند.
امروز با يکي از همرزمان شما صحبت مي کردم و گفت آن موقع در کردستان مردم نان نداشتند بخورند.
نه، محاصره بود و غذا و دارو، تحريم شده بود وارد شود. لذا مردم در فشار بودند.
آن زمان صدام براي معرفي کردن هر ايراني مبلغ زيادي گذاشته بود ولي يک نفر کرد، يک ايراني را نفروخت.
کردها اينطوري اند چه در دشمني و چه دوستي، روراست هستند.
قرار بود کاک شوکت شما را ببرد پشت عراقي ها؟
عمليات فتح يک بود و قرار بود عمليات کرکوک شود و واحدهاي نفتي را منهدم کنيم. حدود مهرماه 65 بود که اين خاطره داريم. در عمليات فتح يک توفيق داشتيم تاسيسات نفتي را مورد هدف دوستان ما قرار دهند.

لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/3815/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

ادعای ستاره سابق لیورپول درمورد جانشین کلوپ

مدیرعامل مس: مشخص شد مشکل ما بازیکنان نبودند

رکورد سنگین‌ترین مشت جهان شکسته شد

عبدولی در فینال جام تختی؛ هدایت به محمودی رسید

پوچتینو: در چلسی فقط من نباید خودم را ثابت کنم

هدیه به حسینی قبل از پرسپولیس

آلگری: اول صعود به چمپیونزلیگ، بعد قهرمانی جام حذفی

تشکیل جلسه در مازندران درخصوص ضرب‌وشتم داور کشتی

پوستکوگلو: نمی‌خواهیم اجازه بدهیم آرسنال قهرمان شود

اعتراف پپ: انتظار نداشتم برای قهرمانی بجنگیم

پیشنهاد وزارت ورزش برای تعیین مدیریت پرسپولیس و استقلال

تناقض سازمان‌ لیگ و سردرگمی تیم‌ها

ربات انسان‌نمای تسلا در آستانه عرضه به بازار

آغاز ثبت‌نام برنامه‌های روز و هفته جهانی نجوم از فردا

آیا ماه به زمین نزدیک است؟

تشخیص نارسایی قلبی توسط هوش مصنوعی با اسکن پا

فرود زیبای مجدد فالکون 9

چرا با افزایش سن سرعت حرکت ما کم می‌شود؟

شاعرانه/ چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو

یک جهان راز درآمیخته داری به نگاه

عشق زندگی می بخشد

اکنون کجاست؟ کسی که فراموشش کردم

با آنکه دلم از غم هجرت خون است

داستانک/ راه نجات

سیگنال مثبت به بورس تهران

هشدار بانک جهانی درباره نفت 100 دلاری

علت گرانی شدید قیمت پیاز

کندوی پول ساز | چطور محصولی مثل عسل را صادر کنیم؟

گل برتر هفته 30 لیگ برتر پرتغال

منافی: انتخاب سرمربی پرسپولیس باید به پایان فصل موکول شود

جعفری: استقلال لحظه آخر شانس آورد

واکنش رئیس لالیگا به ماندن ژاوی

پیام وزیر ورزش به‌ مناسبت روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه‌ای

موسیالا: اگر به من بود می‌گفتم امباپه به بایرن بیاید

پیروزی فاینورد با حضور کوتاه مدت علیرضا جهانبخش

دردسر توخل؛ غیبت دوباره دو ستاره بایرن مونیخ

پوستر فدراسیون فوتبال برای دیدار امروز فوتسال ایران و ازبکستان

تپانچه بادی ایران نایب قهرمان شد

گزارش رسانه روسی از دوران طلایی سردار آزمون در زنیت

آغاز بازی های انتقامی پرسپولیس و اوسمار

راز لگد تاریخی کلینزمن؛ مقابل تراپاتونی گریه کردم!

توئیت مهدی فضائلی درباره سردار بلندپایه سپاه

تصاویر جدید از سردار قاآنی با پوشش غیرنظامی

پیام رئیسی در پی درگذشت عروس امام خمینی

اظهارات وزیر کشور درخصوص دور دوم انتخابات مجلس

فرمانده سپاه با خانواده شهید حاجی‌رحیمی دیدار و گفت‌وگو کرد

رئوفیان: هر کس رئیس مجلس شود شورای وحدت با او همکاری می‌کند

مصباحی مقدم: دشمنان شکست خورده در حال تدارک استراتژی جدید برای ضربه زدن به نظام هستند

موضع دولت درخصوص انتخاب رئیس مجلس دوازدهم

معاون اجرایی ارتش: هر تهدیدی علیه ایران را در نطفه خفه خواهیم کرد