بزرگنمايي:
راه نو- ظاهر صحنه سياسي کشور اينگونه است که جريان دولت و اصلاح طلبان تکليفشان روشنتر است و نامزدشان معلوم، هرچند نگاه عميقتر، صحنه را تا اين حد شفاف نشان نميدهد.
در توجه دقيقتر به صحنه سياسي، هم خبر ترديد آقاي روحاني بهگوش ميرسد و هم شاخ و شانه کشيدن اصلاحطلبان براي رييس دولت يازدهم، بهطور علني و آشکار مشاهده ميشود!
با همين نگاه، البته تعيين تکليف اصولگرايان هم با اما و اگرهايي روبروست و همه منتظرند ببينند از مطبخ اين جريان پرسابقه و ريشهدار، اولاً «دودي بلند ميشود يا نه» و ثانياً«رنگ اين دود به چه رنگ است؛ سياه،خاکستري يا سفيد؟!»
از جمله چيزهايي که ميتواند به تعيين تکليف اصولگرايان کمک کند، ارزيابي دقيق از وضعيت رقيب است.
واقعيت اين است که رقيب اصلي اصولگرايان در ميدان انتخابات رياست جمهوري سال آينده با دو ضعف جدي دست و پنجه نرم ميکند و اگر اصولگرايان بتوانند از اين دو ضعف درست بهرهبرداري کنند، شکست او دشوار نخواهد بود!
نخستين ضعف جدي حسن روحاني در انتخابات آينده، دستهاي خالي اوست!
مروري بر وعدههاي روحاني در رقابتهاي انتخاباتي سال 92 در عرصههاي گوناگون، از اقتصاد گرفته تا فرهنگ و از سياست خارجي تا سياست داخلي، اين دستهاي خالي را بهوضوح نمايان ميکند. اين نقطه ضعف آنچنان جدي است که حاميان اصلي وي براي توجيه آن به اين حربه متوسل شدهاند که براي مشاهده نتيجه اقدامات دولت حسن روحاني، بايد يک دور ديگر به او مهلت داد!
اگر عرصه اقتصاد را مهمترين ميداني بدانيم که بيشترين توقعات و مطالبات نه فقط توده مردم بلکه خواص هم در آن رقم ميخورد، روحاني و دولتش ضعيفترين کارنامه را دارند. اين ضعف مفرط موجب شده دولتمردان پيدرپي فقط به يک رقمي شدن رکود متوسل شوند که آنهم براي مردم چندان محسوس نيست.
رکود بيسابقه، بيشترين حجم نقدينگي تاريخ ايران، موج فزاينده بيکاري، وضعيت نگرانکننده بانکها و دهها مشکل ريز و درشت ديگر فقط در همين حوزه اقتصاد کافي است تا اوضاع نابسامان دولت و انبوه وعدههاي عمل نشده و در يک کلام، ناکارآمدي دولت يازدهم را آشکار سازد.
دومين ضعف جدي و مهم حسن روحاني، فقدان پايگاه اجتماعي اوست.
حسن روحاني رييسجمهوري است که در بين همه روساي جمهور 10دوره قبل خود، با پايينترين رأي در مرحله اول به پاستور راه پيدا کرده است.
حسن روحاني همچنين رييسجمهوري است بلاتکليف در بين دو جناح اصلي کشور؛ لذا نه اصولگرايان او را از خود ميدانند تا به حمايتش برخيزند و نه اصلاحطلبان به او تعلق خاطري دارند تا عده خود را با خيال راحت به ميدان بياورند و با انگيزه از او دفاع کنند.
شرايط نه اين و نه آن روحاني حتي مثل بزرگترين حامي خود يعني آيت الله هاشمي رفسنجاني هم نيست؛ چرا که هاشمي از پيشقراولان انقلاب اسلامي بوده و در دو دهه اول انقلاب، خود هويتي مستقل يافته و اعتباري کسب کرده است اما روحاني هيچ يک از اين ويژگيها را ندارد و نيازمند حمايت فردي چون هاشمي است. البته هاشمي رفسنجاني هم ديگر اعتبار و نفوذ گذشته را ندارد زيرا بخش عمده اعتبار و سرمايه خود را پاي جريان فتنه و خانواده پرهزينه و کم فايدهاش، خرج کرد!
روحاني طي بيش از سه سال از دولت اول خود هم بدليل ويژگيهاي شخصيتياش، نتوانست جذابيتي براي خود در افکار عمومي دست و پا کند که استقبالهاي سرد و دولتي از وي در سفرهاي استاني يکي از گوياترين نمودهاي آن است. موقعيت ضعيفي که نظرسنجيهاي گوناگون هم همگي آن را تأييد ميکند و بيانگر افت موقعيت او خصوصاً پس از دوره اجراي برجام است.
آنچه گفته شد، دو مورد از مهمترين ضعفهاي جديترين نامزد انتخابات رياست جمهوري دوازدهم است. ضعفهايي که اگر بخواهيم صريح و بي پرده از آن سخن بگوييم در يک کلمه، دولت «نا کار آمد» را تداعي ميکند.
اصولگرايان در اين شرايط بايد مراقب باشند تا مرتکب خطاي محاسباتي نشوند و ساده انديشي، آنها را به ورطه تصميمات غلط نيندازد؛ زيرا بهرغم همه اين ضعفها، روحاني رييسجمهور مستقر است و متقاعد کردن مردم براي کنارگذاشتن وي، نيازمند اقناع کافي است و اولين شرط اقناع مردم، وحدت اصولگرايان است.
اصولگرايان در صورت حفظ انسجام کامل، معرفي يک نامزد کارآمد برنامهريزي نوآورانه و ارائه يک کار تيمي قوي، ميتوانند اميدوار به خلق يک رويداد باشند و روحاني را يک دورهاي کنند.